مقدمه
آیا چیزی به نام سمت پنهان کلمات وجود دارد؟ آیا هر آنچه در ذهن رخ میدهد ماحصل اندیشه و فعل و انفعالات درون است یا ممکن است به چیزهای دیگری نیز مرتبط باشد؟
در این نوشته به این موضوع پرداخته میشود.
لطفا در ذهن خود تصاویر روایت زیر را مجسم کنید:
همزمان که وارد خانه میشوید برف را از روی شانه میتکانید. گوشهی خانه شومینه روشن است. چوبها را کنار آن میگذارید. برای خودتان یک استکان چای میریزید و در مبل نرم کنار شومینه فرو میروید. پاهایتان را که جوراب پشمی پوشانده ، کنار آتش دراز میکنید و از پنجره به منظره برفی حیاط نگاه میاندازید.
به نظر صحنه گرم و دلپذیری است.
کلمات
در تصویری که در قسمت بالا در ذهن ساخته شد، کلماتی مثل «گرم» و یا «سرد»، «نرم» یا «سخت»، «روشن» یا «تاریک» و امثالهم استعاراتی هستند که در توصیف موقعیت به کار گرفته شدهاند. در واقع این کلمات حامل دو وجه معنایی هستند: یک وجه فیزیکی و ظاهری است و یک وجه کنایی. مثلا کلمه «سرما» هم اشاره به احساس سرمای فیزیکی دارد و هم میتواند استعارهای از رفتار، وضعیت و حالت باشد. یا «نرمی» هم شل بودن صندلی را یادآور میشود و هم آسایش خانه را.
اگر میگوییم اتاق شرح داده شده «گرم» است -از لحاظ فیزیکی گرم است- نتیجتا تمامی مشاهدات و اتفاقات و شرح صحنه تداعیکننده گرمابخش بودن آن میشود. یعنی احساس باعث میشود کلمات بار معنایی خاصی پیدا کنند. به عبارت دیگر وقتی داریم تصویری «گرم» از اتاق میسازیم کلماتی که به کار میبریم به شکل استعاری گرمابخشی را به مخاطب القا میکنند: منظره برفی از توی خانه، شومینه، چوب، چای داغ، جوراب پشمی، صندلی نرم.
هر کدام از این کلمات یا عبارات در جایی دیگر الزاما تداعیگر «گرما» نیستند (و هر معنایی میتوانند بپذیرند)، اما چون در صحنه فرضی میخواستیم این احساس به وجود بیاید، این گونه معنا شدند.
یک آزمایش
آزمایشی در سال 2008 انجام شد و از گروهی داوطلب خواسته شد که با تعدادی غریبه ملاقات کنند. پیش از ملاقات، به تعدادی از این داوطلبان چای گرم تعارف شد و به تعدادی دیگر چای سرد. پس از ملاقات از آنها خواسته شد که نظرشان را در مورد غریبهها بگویند. آن کسانی که چای گرم نوشیده بودند غریبه را آدمی گرم، دوستداشتنی و مهربان دیدند و آنها که چای سرد داشتند، به نظرشان غریبهها نچسب، سختمعاشرت و سرد آمدند. آزمایش را به نحو دیگری نیز انجام دادند. به شرکتکنندگان صفحهای گرم یا بستهای سرد داده شد که نگهدارند و سپس از آنها خواسته شد که به یک سری محصول نگاه بیاندازند و نظرشان را بگویند. آزمایشکنندگان به داوطلبین گفتند که میتوانند این محصول را برای خود بردارند و یا به دیگران هدیه بدهند. نتایج نشان داد که 57 درصد کسانی که صفحه گرم را نگهداشته بودند حاضر شدند هدیه را به کسان دیگری بدهند و تنها 25 درصد از داوطلبینی که شی سرد را در دست داشتند میخواستند محصول را با بقیه قسمت کنند.
اینان احساس فیزیکیشان (گرما یا سرما) را به کلمات تبدیل میکردند و سپس از همین کلمات به صورت استعاری استفاده میکردند تا ادراک و عملشان را توضیح دهند.
شناخت تجسمشده یا شناخت بدنمند
چیزی که تا اینجای کار مطالعه کردید مقدمهای بود بر اینکه تفکر و برداشت آدمی از یک رویداد تنها به آنچه در ذهنش میگذرد ربط ندارد. بگذارید به شیوهی دیگری مطلب را بیان کنیم. سه عنصر شناخت، احساس و رفتار فرد همگی هم بدنمند و تجسمشده هستند و هم سوار و متصل به عناصری مانند ذهن، بدن و محیط. به عبارت دیگر هر سه عنصر به یکدیگر متصل هستند و بر هم اثرگذار. منتها طبق شکلی که در زیر مشاهده میکنید، بنا به نظر برخی از دانشمندان علوم شناختی، احساس در راس این هرم قرار داد و بر عناصر دیگر اثر بیشتر میگذارد.
ما در طی روز بارها از این شناخت تجسمشده یا شناخت بدنمند (Embodied Cognition) استفاده میکنیم. آدمی را با لباس روشن میبینیم و به نظرمان دوستداشتنی و شاد میرسد. کسی را میبینیم که به آرامی و کُندی حرف میزند، حس میکنیم احمق و کندذهن است. این مساله رابطه مستقیمی با فرهنگ دارد. احساس ما متاثر از المانهای فرهنگیمان است. مثلا در فرهنگ ما آدمهای مو بور و چشم آبی جایگاه بالاتری دارند. به خاطر همین هر کسی را با این فیزیک میبینیم به نظرمان آدمهای باکلاس و با پرستیژ میرسند و با احترام بیشتری با آنها برخورد میکنیم.
در آخر…
ما احساسمان از دنیا را تبدیل به کلمه میکنیم و خودمان به آن کلمات ایمان میآوریم.
بیهوده نبود که یوحنا این جمله را در ابتدای انجیلش به کار برد. «در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود»
در این حالت شاید باید آگاهانه این تصور غلط را که نظرات افراد در مورد افراد و رویدادها بر اساس ارزیابی عینی است را به کناری بگذاریم. در عین حال سعی کنیم این حقیقت را که انسانها دنیای فیزیکی خود را به کلمات ترجمه می کنند و سپس آن کلمات را باور می کنند، بپذیریم.
2 پاسخ
سالها پیش با مقوله ی کژتابی های ذهن و زبان آشنا شده بودم و طعم شیرین این آگاهی در مذاق جانم بود که اکنون با مطالعه ی سمت پنهان کلمات کنجکاو و شگفت زده شدم. به نظرم بهترین نمایشگر رابطه ی پنهانی ساحت های شناختی، رفتاری و عاطفی در انسان، حقیقتی به نام سمت پنهان کلمات است. از اشتراک گذاری این مطلب مفید سپاسگزارم
خداروشاکریم که مفید واقع شد