مربیگری (کوچینگ) یکی از روندهای رو به رشد در زمینة حل مشکلات افراد در محیطهای کسبوکار است که امروزه جایگاهش را در دنیا پیدا کرده است. روشی ارزشمند برای تسهیل تغییرات رفتاری با تمرکز بر توسعة فردی است که به افراد کمک میکند در مواجهه با چالشها و عدماطمینانها، در مورد مسائلشان وسیعتر بیندیشند و با عبور از باورها، احساسات و رفتارهای محدودکننده به درک و بینش جدیدی از وضعیت خود برسند و در نتیجه راه حلهای بهتری را کشف کنند.
تعریف مربیگری
طبق تعریف فدراسیون بینالمللی مربیگری: «مربیگری مشارکت با مراجع در فرآیندی تأملبرانگیز و خلاق است که آنها را ترغیب میکند ظرفیتهای شخصی و حرفهای خود را به حداکثر برسانند.»
با توجه به این تعریف، مربی شریک فکری مراجع است؛ نه مشاور، درمانگر یا تحلیلگر. مربی این فرصت را در اختیار فرد قرار میدهد که در وضعیت خود بازنگری کند، دیگاهش را تغییر دهد و به بازتعریف خود و موقعیتش بپردازد. در واقع مربیان به افراد کمک میکنند که از ورای برداشتهای اشتباه، ترسهای کورکننده و باورهای قدیمی خود که به آنها خو گرفتهاند، ببینند و فرضیاتشان را اصلاح کنند؛ هنگامیکه مراجع توانستند این دیدگاه جدید را به کمک مربی به دست آورند، قادر به کشف راه حلهایی خواهند بود که تا پیش از آن، از آنها اجتناب میکردند.
این راهکارها بسیار کارآمدتر از راهکارهایی خواهند بود که ممکن است یک مشاور حرفهای و باتجربه ارائه دهد زیرا تعهد فرد به آنها بیشتر خواهد بود. از طرفی، توصیهها و مشاورههای مستقیم هرگز قادر نیستند مغزهایی مستقل و متفکر تربیت کنند. برعکس، افرادی وابسته و نیازمند تأیید بار میآورند. تمام اینها با این پیشفرض است که فرد پذیرای مشاوره باشد.
پیشداوری و سوءظن در مربیگری ممنوع است
باید در نظر داشت برای آنکه جلسة مربیگری خوب پیش برود، مربی باید در وهلة اول به توانایی مراجع برای حل مشکلشان باور داشته باشد. در غیر اینصورت، ناخودآگاه کمطاقت و بیحوصله به نظر میرسد و به سمت مشاوره دادن حرکت خواهد کرد. باید هرگونه قضاوت و پیشزمینهای را که دربارة مراجع دارد، کنار بگذارد تا بتواند آنچه را که درون او میبیند، مانند آیینه منعکس کند. مربی باید، احساس امیدواری، کنجکاوی و دلسوزی داشته باشد. نباید مراجع احساس کنند که مربی از آنها عصبانی یا ناامید است. در غیر اینصورت، بیشتر از آنکه به محتوای جلسه واکنش نشان دهند، به احساسات مربی واکنش نشان خواهند داد.
پرسوجوی تأملبرانگیز؛ عامل تمایز مربیگری
در مربیگری، مربی به دنبال ارائهی راهکار به مخاطب نیست بلکه سعی میکند با استفاده از سؤالات تأملبرانگیز به او کمک کند که خود ریشه و راه حل مشکلاتش را پیدا کند.
پرسوجوی تأملبرانگیز در مربیگری از دو بخش تشکیل شده است، در ابتدا مربی با جمعبندی و خلاصهبرداری نکات کلیدی آنچه مراجع با استفاده از کلمات یا احساسات و حرکات غیرکلامی بیان کردهاند، آیینهای در مقابل آنها قرار میدهد که متوجه شوند باورها، احساسات و رفتارشان از بیرون چگونه به نظر میرسد و با آنها مواجه شوند. پس از آن، با استفاده از یک سؤال تأملبرانگیز مراجع را ترغیب به تحلیل و بازنگری چارچوبهای ذهنیشان میکند.
هدف مربیگری
هدف مربیگری این است که با بازتاب آنچه مراجع بیان میکنند و با طرح سؤالات تأملبرانگیز، افکار و رفتارهای مراجع را که باعث محدودیت دیدگاهشان میشود، به چالش بکشد و در مقابل آنها قرار دهد. در این صورت میتوانند الگوهای رفتاری و اعتقادی خود را شناسایی کنند و متوجه شوند کدام الگوها بینتیجه یا آسیبزا هستند. به این ترتیب، به راحتی تشخیص خواهند داد چه باید بکنند.
روشهای مربیگری به دنبال به چالش کشیدن و اختلال در الگوهای فکری فرد هستند نه به دنبال راه حل مشکل او. در واقع مربیگری به دنبال راهکار حل مشکل نیست بلکه ابزاری برای توسعة فردی است. در مربیگری روی انتخابهای پیش روی فرد و پیامدهای هر یک از آنها تمرکز نمیشود، بلکه هدف اصلی آن اصلاح باورها و رفتارهای فرد است. به این ترتیب، اگر مراجع یک بار دیگر و در شرایطی متفاوت دچار مشکل شوند، باز هم قادر به حل آن خواهند بود.
این اختلال در الگوهای فکری و رسیدن به مرحلة خودانکاری میتواند برای مراجع سخت و آزاردهنده باشد و آنها را تحت فشار قرار دهد اما زمانیکه بتوانند از ورای آن الگوهای تثبیتشده، واقعیت را ببینند، برایشان لذتبخش خواهد بود.
فرد باید معیارهای غلط گذشته خود را زیر سؤال ببرد تا معیارهای صحیح برای تصمیمگیریهای جدی و اقدامات مرحلة بعد را نشان دهند. رسیدن به این مرحلة خودانکاری برای افراد باهوش و باتجربه دشوارتر است زیرا باورهایشان ریشهدارتر و اعتمادشان به آن باورها عمیقتر است.
چرا مربیگری؟
مسئله اینجاست که مغز انسان با مجموعهای از چارچوبهای تثبیتشده خو گرفته است و تمام باورها و رفتارهایش را متناسب با آنها میسنجد. به همین دلیل، مکانیزم دفاعی مغز این اجازه را به آن نمیدهد که به تنهایی و بدون کمک بیرونی این چارچوبها را به چالش بکشد. اینجاست که مربیگری اهمیت خود را نشان میدهد، زیرا آن فرد تجربه و دانش کافی را برای حل مشکلش دارد اما به کسی نیاز دارد که سدهای ذهنیش را بشکند تا بتواند آن راهکار را ببیند.
مربیگری برای چه کسانی مناسب نیست؟
مربیگری لزوماً برای همه مناسب نیست. باید دید آیا فرد دانش و تجربة کافی را دارد که بتواند بعد از شکستن سدهای ذهنی خود، دیدگاه جدیدی ایجاد کند و راهکار مناسب را تشخیص دهد یا خیر. مربیگری زمانی مناسب است که فرد راهکار درست را میداند اما به دلیل چارچوبهای نادرست ذهنی گیج شده است، قادر به تشخیص نیست، اطمینان ندارد یا به دلیل ترس از اشتباه، نمیتواند تصمیم بگیرد. در غیر اینصورت مربیگری روش مناسبی برای آن مراجع مناسب نیست و باید مکالمه را به سمت مشاوره پیش برد.
جمعبندی
مربیگری به جای آنکه مشکل مراجع را حل کند، به توسعة فردی او کمک میکند تا خود توانایی حل مشکلش را پیدا کند. مربیگری بدون هیچ قضاوت و پیشداوری، آیینهای در برابر فرد قرار میدهد که باورها، احساسات و رفتارهای خود را در آن ببیند و متوجه شود کدام الگوهای اعتقادی و رفتاری در او مشکلآفرین هستند که مانع از حل مشکل میشوند تا بتواند راهحلی برای آن پیدا کند.