خلاصه نویسی دانش پژوه محترم آقای محمد صالحی بابادی:
جلسه چهارم: نسبت حدیث با سایر علوم اسلامی – استاد مهدی مهریزی
یعنی آنکه نقش حدیث در علوم اسلامی چهگونه است. در جلسۀ قبلی گفتیم که سه رویکرد دربارۀ حدیث میتوان در نظر گرفت: قدسی، تراثی، تمدّنی. نگاه قدسی یعنی استفاده برای علوم مانند فقه و کلام نقلی و اخلاق نقلی. نگاه تراثی یعنی فهم وضعیّت و تحوّلهای تاریخی.
بحث ما دربارۀ نگاه تمدّنی به حدیث است. تمدّن جنبههای گوناگون دارد؛ ولی نگاه ما در حال حاضر به دانشها و تا حدّی هم به فنون است. برای شروع، از توضیح سه واژه آغاز میکنیم: حدیث، نسبت، علوم.
حدیث: یعنی مجموعهای که حاوی یا ناقل اقوال یا افعال معصومین ثبت و ضبط شده؛ یعنی همین کتب حدیثی که در دسترس ما قرار دارد (مانند کتب اربعه، وسائل الشیعة، و …). مقصود ما از حدیث، آن چیزی است که فعلاً در دسترس ما است، جدا از آنکه اعتبارش در چه حد است.
نسبت: حدیث یعنی در این علوم، اثر گذاشته یا اثر پذیرفته یا این دو خنثی هستند نسبت به یکدیگر.
علوم اسلامی: دربارۀ این واژه اختلاف وجود دارد. در گذشته، تعریف روشنی نداشتهایم. در حدّ جستوجوی حقیر، سه نفر را جستوجو کردم:
سیدحسن صدر: وی در کتاب تأسیس الشیعة للعلوم الإسلامية، مثالهای برای علوم اسلامی ذکر کرده: صرف، نحو، معانی، لغت، بیان، عروض، شعر، تاریخ، رجال، علم حدیث، درایه، فقه، اصول فقه، اخلاق. وی تعریفی ذکر نکرده.
محمدرضا حکیمی: در کتاب دانش مسلمین، عناوینی که به عنوان علوم اسلامی کار شده را چنین نگاشته: ادبیات، شعر و هنر، معارف عقلی، فقه و حقوق، حکمت عملی، اخلاق.
شهید مطهّری: تعریفی که در کلام وی، چهار تعریف ذکر شده:
۱. علومی که اصول و فروع اسلام یا چیزهایی که به استناد آنها اصول و فروع ثابت میشود؛ شاملِ فقه، کلام، اخلاق، علوم قرآن، علوم حدیث.
۲. همۀ علوم اوّل، به اضافۀ دانشهای مقدّماتی: علوم ادبی، منطق، اصول فقه، فلسفه، کلام، رجال، درایه.
۳. علومی که شکلگیری و پرداختن به آن، در جهان اسلام، به عنوان واجب کفایی است: همۀ علوم قبلی، به علاوۀ شیمی، فیزیک، عمران، و … .
۴. آنچه در جوامع اسلامی شکل گرفته، چه مستحب، چه واجب، چه حتّی حرام (مثل بخشی از نجوم و آیندهنگری با نجوم یا بخشی از علوم غریبه).
برگزیدۀ شهید مطهّری، تعریف سوم است.
مختار و برگزیدۀ استاد مهریزی: تعریفی شبیه به تعریف دوم شهید مطهّری؛ یعنی علومی که توسّط مسلمانان در فضای اسلامی از تعامل با کتاب و سنّت شکل گرفته. خارج از این، علوم را نمیتوان «اسلامی» دانست، هر چند میتوان آن را «علوم مسلمین» دانست؛ مانند فیزیک و شیمی و مانند اینها که ناشی از تعامل با کتاب و سنّت نبوده.
مصادیق علوم اسلامی که ما با آنها سر و کار داریم (بنا بر تعریف برگزیده)، ده شاخه هستند:
۱. علوم قرآن
۲. علوم حدیث
۳. اصول فقه
۴. فقه
۵. کلام
۶. فلسفه
۷. عرفان
۸. ادبیّات
۹. اخلاق
۱۰. تاریخ و سیره
در همۀ این علوم، کتاب و سنّت نقش داشتهاند؛ ولی نقش این دو در این علوم، گوناگون بوده. نقش قرآن و سنّت در این علوم، بر دو نحو است: ۱. تأسیسی؛ ۲. توسعهای.
با یک نگاه کلّی به مسئله، به نظر میرسد که حدیث نسبت به بعضی از اینها هم مؤثّر است و ممکن است از بعضی هم تأثیر پذیرفته باشد؛ ولی ما در حال حاضر به دنبال تأثیرگذاری حدیث در این علوم هستیم که همانگونه که ذکر شد، بر دو نحو است: ۱. تأسیسی؛ ۲. توسعهای و گسترشی. بنابراین، خنثی نیستند. چنین هم نیست که اینها حدیث را ساخته باشند؛ بنابراین، محلّ بحث ما دربارۀ «نسبت»، نسبت تأثیرگذاری حدیث در این ده علم است.
از علوم قرآن و تفسیر شروع میکنیم. حدیث در علوم قرآن و حدیث، اثرگذار بوده، هر چند علوم قرآن (مانند قرائت و …) متأخّر از علوم حدیث هستند و بعد از آن تأسیس شدهاند. قدیمیترین تفاسیر، تفاسیر اثری هستند؛ مثلاً در تفاسیر شیعه: تفسیر عیاشی، تفسیر علی بن ابراهیم، تفسیر نعمانی، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، تفسیر فرات کوفی. بعد از این تفاسیر، تفسیر مجمع البیان و تفسیر تبیان میآید. در اهل تسنّن نیز تفسیر با تفسیر اثری شروع شده؛ مانند تفسیر طبری و شواهد التنزیل و … . بنابراین، حدیث در تفسیر اثر تأسیسی داشته، هر چند بعدها تفاسیر گسترش پیدا کردند و بیشتر از تفاسیر اثری شدند. علاوه بر این، بعضی از مفسّران قدیمی و متقدّم این را اذعان کردهاند که بعضی از آیات قرآن را بدون حدیث نمیتوانیم بفهمیم. هم شیخ طوسی در مقدّمۀ تبیان و طبری در ابتدای تفسیر جامع البیان این را نگاشتهاند و اذعان کردهاند.
۲. علوم حدیث: یعنی علومی که پیرامون حدیث شکل گرفته؛ مثل رجال. اگر حدیث و سندش نبود، علم رجال شکل نمیگرفت. با وجود سند است که دربارۀ راویان آن بحث میشود. علم درایه دربارۀ تقسیمبندیها حدیث و شیوههای نقل حدیث است. در این دو علم، حدیث نقش تأسیسی است.
۳. کلام: تقسیم میشود به کلام عقلی و نقلی. در کلام عقلی، به دنبال تبیین عقلانی آموزههای دینی است. کلام نقلی یعنی تبیین با تکیه بر آیات و روایات، بیشتر هم روایات. این علم وامدار حدیث است؛ مانند جایگاه امامت و نبوّت و …
۴. اخلاق: تقسیم میشود به اخلاق عقلی و نقلی. اخلاق عقلی قبل از اسلام هم بوده. اخلاق نقلی بر پایۀ آیه و حدیث شکل گرفته. کتابهای اخلاقی نقلیْ بیشتر با استفاده از روایاتْ قوام یافته؛ مانند محجّة البیضاء و … .
۵. فقه: ادلّۀ آن چهار تا هستند؛ ولی عمدۀ آن حدیث است؛ زیرا بخش زیادی از قرآن آیات الأحکام نیست و آنچه بیان شده نیز مسلَّمات است. اجماع نیز به سنّت برمیگردد. عقل نیز در جاهای محدودی به کار گرفته میشود. نتیجه: عمدهترین ابزار و منبع فقه، روایت است.
۶. اصول فقه: چند بحث است. یک بخش آن، مباحث الفاظ است که مباحث عقلایی است و چندان به حدیث ربطی ندارد. بحث حجج و امارات، دربارۀ اثبات دلیل بودن بعضی از اشیاء است. در این بخش، بعضی از اشیاء، مربوط به حدیث میشود؛ مانند حجّیّت خبر واحد که شکلگیری آن مبتنی بر وجود حدیث است. بخش سوم در اصول فقه، بخش تعارض ادلّه است که بیشتر آن دربارۀ روایات است. هم اصل مسئله حدیث است و راههای حلّ تعارض نیز در روایات (روایات علاجیه) است. بخش چهارمی نیز در اصول هست به نام اصول عملیّه که بخشی از آن، متقوّم به احادیث است؛ مانند استصحاب که بر اساس صحیحۀ زراره است یا احتیاط که بنا بر احادیث احتیاط است.
۷. فلسفه: سه جریان فلسفی در جهان اسلام داریم: مشاء (ادامۀ جریان ارسطو)، اشراق (ادامۀ جریان افلاطون)، حکمت متعالیه. در دو جریان اوّل، کاربرد حدیث اندک است؛ ولی در جریان سوم، برای آنکه به نیّت جمع میان عقل و دین و شهود بوده، از حدیث استفادۀ بیشتری شده؛ البته نه در حدّی که بگوییم سبب تأسیس بوده؛ ولی به هر حال حدیث در حکمت متعالیّه اثرگذار بوده.
۸. عرفان: عرفان اسلامی (چه در شاخۀ اهل تسنّن و چه در شاخۀ اهل تشیّع) از حدیث بسیار استفاده کرده و در کتابهای عرفانی، استفاده از حدیث بسیار زیاد است، به نحوی که شاید بتوان گفت به ازای هر صفحه، یک حدیث هست. نقش حدیث در اینجا بسیار جدّی است.
۹. تاریخ و سیره: تاریخ در میان مسلمین تأسیس نشده. هر ملّتی تاریخ داشته؛ ولی در میان مسلمین، تقوّمِ تاریخ با حدیث بوده؛ مثلاً کتابهای مغازی یا شمایل النّبی که اوّلی دربارۀ جنگهای پیامبر است و دومی دربارۀ سیره و رفتار پیامبر. دستۀ دیگر از کتابهای تاریخی، کتابهای شرح حال راویان است؛ مانند کتاب رجال کشی، که شرح حال راویان با استفاده از احادیث است. پس میتوان گفت تأسیس تاریخ و سیره با استفاده از حدیث بوده. دستۀ دیگر، کتابهای قصص قرآن است. کتابهای سیره نیز با استفاده از حدیث بوده
یعنی آنکه نقش حدیث در علوم اسلامی چهگونه است. در جلسۀ قبلی گفتیم که سه رویکرد دربارۀ حدیث میتوان در نظر گرفت: قدسی، تراثی، تمدّنی. نگاه قدسی یعنی استفاده برای علوم مانند فقه و کلام نقلی و اخلاق نقلی. نگاه تراثی یعنی فهم وضعیّت و تحوّلهای تاریخی.
بحث ما دربارۀ نگاه تمدّنی به حدیث است. تمدّن جنبههای گوناگون دارد؛ ولی نگاه ما در حال حاضر به دانشها و تا حدّی هم به فنون است. برای شروع، از توضیح سه واژه آغاز میکنیم: حدیث، نسبت، علوم.
حدیث: یعنی مجموعهای که حاوی یا ناقل اقوال یا افعال معصومین ثبت و ضبط شده؛ یعنی همین کتب حدیثی که در دسترس ما قرار دارد (مانند کتب اربعه، وسائل الشیعة، و …). مقصود ما از حدیث، آن چیزی است که فعلاً در دسترس ما است، جدا از آنکه اعتبارش در چه حد است.
نسبت: حدیث یعنی در این علوم، اثر گذاشته یا اثر پذیرفته یا این دو خنثی هستند نسبت به یکدیگر.
علوم اسلامی: دربارۀ این واژه اختلاف وجود دارد. در گذشته، تعریف روشنی نداشتهایم. در حدّ جستوجوی حقیر، سه نفر را جستوجو کردم:
سیدحسن صدر: وی در کتاب تأسیس الشیعة للعلوم الإسلامية، مثالهای برای علوم اسلامی ذکر کرده: صرف، نحو، معانی، لغت، بیان، عروض، شعر، تاریخ، رجال، علم حدیث، درایه، فقه، اصول فقه، اخلاق. وی تعریفی ذکر نکرده.
محمدرضا حکیمی: در کتاب دانش مسلمین، عناوینی که به عنوان علوم اسلامی کار شده را چنین نگاشته: ادبیات، شعر و هنر، معارف عقلی، فقه و حقوق، حکمت عملی، اخلاق.
شهید مطهّری: تعریفی که در کلام وی، چهار تعریف ذکر شده:
۱. علومی که اصول و فروع اسلام یا چیزهایی که به استناد آنها اصول و فروع ثابت میشود؛ شاملِ فقه، کلام، اخلاق، علوم قرآن، علوم حدیث.
۲. همۀ علوم اوّل، به اضافۀ دانشهای مقدّماتی: علوم ادبی، منطق، اصول فقه، فلسفه، کلام، رجال، درایه.
۳. علومی که شکلگیری و پرداختن به آن، در جهان اسلام، به عنوان واجب کفایی است: همۀ علوم قبلی، به علاوۀ شیمی، فیزیک، عمران، و … .
۴. آنچه در جوامع اسلامی شکل گرفته، چه مستحب، چه واجب، چه حتّی حرام (مثل بخشی از نجوم و آیندهنگری با نجوم یا بخشی از علوم غریبه).
برگزیدۀ شهید مطهّری، تعریف سوم است.
مختار و برگزیدۀ استاد مهریزی: تعریفی شبیه به تعریف دوم شهید مطهّری؛ یعنی علومی که توسّط مسلمانان در فضای اسلامی از تعامل با کتاب و سنّت شکل گرفته. خارج از این، علوم را نمیتوان «اسلامی» دانست، هر چند میتوان آن را «علوم مسلمین» دانست؛ مانند فیزیک و شیمی و مانند اینها که ناشی از تعامل با کتاب و سنّت نبوده.
مصادیق علوم اسلامی که ما با آنها سر و کار داریم (بنا بر تعریف برگزیده)، ده شاخه هستند:
۱. علوم قرآن
۲. علوم حدیث
۳. اصول فقه
۴. فقه
۵. کلام
۶. فلسفه
۷. عرفان
۸. ادبیّات
۹. اخلاق
۱۰. تاریخ و سیره
در همۀ این علوم، کتاب و سنّت نقش داشتهاند؛ ولی نقش این دو در این علوم، گوناگون بوده. نقش قرآن و سنّت در این علوم، بر دو نحو است: ۱. تأسیسی؛ ۲. توسعهای.
با یک نگاه کلّی به مسئله، به نظر میرسد که حدیث نسبت به بعضی از اینها هم مؤثّر است و ممکن است از بعضی هم تأثیر پذیرفته باشد؛ ولی ما در حال حاضر به دنبال تأثیرگذاری حدیث در این علوم هستیم که همانگونه که ذکر شد، بر دو نحو است: ۱. تأسیسی؛ ۲. توسعهای و گسترشی. بنابراین، خنثی نیستند. چنین هم نیست که اینها حدیث را ساخته باشند؛ بنابراین، محلّ بحث ما دربارۀ «نسبت»، نسبت تأثیرگذاری حدیث در این ده علم است.
از علوم قرآن و تفسیر شروع میکنیم. حدیث در علوم قرآن و حدیث، اثرگذار بوده، هر چند علوم قرآن (مانند قرائت و …) متأخّر از علوم حدیث هستند و بعد از آن تأسیس شدهاند. قدیمیترین تفاسیر، تفاسیر اثری هستند؛ مثلاً در تفاسیر شیعه: تفسیر عیاشی، تفسیر علی بن ابراهیم، تفسیر نعمانی، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، تفسیر فرات کوفی. بعد از این تفاسیر، تفسیر مجمع البیان و تفسیر تبیان میآید. در اهل تسنّن نیز تفسیر با تفسیر اثری شروع شده؛ مانند تفسیر طبری و شواهد التنزیل و … . بنابراین، حدیث در تفسیر اثر تأسیسی داشته، هر چند بعدها تفاسیر گسترش پیدا کردند و بیشتر از تفاسیر اثری شدند. علاوه بر این، بعضی از مفسّران قدیمی و متقدّم این را اذعان کردهاند که بعضی از آیات قرآن را بدون حدیث نمیتوانیم بفهمیم. هم شیخ طوسی در مقدّمۀ تبیان و طبری در ابتدای تفسیر جامع البیان این را نگاشتهاند و اذعان کردهاند.
۲. علوم حدیث: یعنی علومی که پیرامون حدیث شکل گرفته؛ مثل رجال. اگر حدیث و سندش نبود، علم رجال شکل نمیگرفت. با وجود سند است که دربارۀ راویان آن بحث میشود. علم درایه دربارۀ تقسیمبندیها حدیث و شیوههای نقل حدیث است. در این دو علم، حدیث نقش تأسیسی است.
۳. کلام: تقسیم میشود به کلام عقلی و نقلی. در کلام عقلی، به دنبال تبیین عقلانی آموزههای دینی است. کلام نقلی یعنی تبیین با تکیه بر آیات و روایات، بیشتر هم روایات. این علم وامدار حدیث است؛ مانند جایگاه امامت و نبوّت و …
۴. اخلاق: تقسیم میشود به اخلاق عقلی و نقلی. اخلاق عقلی قبل از اسلام هم بوده. اخلاق نقلی بر پایۀ آیه و حدیث شکل گرفته. کتابهای اخلاقی نقلیْ بیشتر با استفاده از روایاتْ قوام یافته؛ مانند محجّة البیضاء و … .
۵. فقه: ادلّۀ آن چهار تا هستند؛ ولی عمدۀ آن حدیث است؛ زیرا بخش زیادی از قرآن آیات الأحکام نیست و آنچه بیان شده نیز مسلَّمات است. اجماع نیز به سنّت برمیگردد. عقل نیز در جاهای محدودی به کار گرفته میشود. نتیجه: عمدهترین ابزار و منبع فقه، روایت است.
۶. اصول فقه: چند بحث است. یک بخش آن، مباحث الفاظ است که مباحث عقلایی است و چندان به حدیث ربطی ندارد. بحث حجج و امارات، دربارۀ اثبات دلیل بودن بعضی از اشیاء است. در این بخش، بعضی از اشیاء، مربوط به حدیث میشود؛ مانند حجّیّت خبر واحد که شکلگیری آن مبتنی بر وجود حدیث است. بخش سوم در اصول فقه، بخش تعارض ادلّه است که بیشتر آن دربارۀ روایات است. هم اصل مسئله حدیث است و راههای حلّ تعارض نیز در روایات (روایات علاجیه) است. بخش چهارمی نیز در اصول هست به نام اصول عملیّه که بخشی از آن، متقوّم به احادیث است؛ مانند استصحاب که بر اساس صحیحۀ زراره است یا احتیاط که بنا بر احادیث احتیاط است.
۷. فلسفه: سه جریان فلسفی در جهان اسلام داریم: مشاء (ادامۀ جریان ارسطو)، اشراق (ادامۀ جریان افلاطون)، حکمت متعالیه. در دو جریان اوّل، کاربرد حدیث اندک است؛ ولی در جریان سوم، برای آنکه به نیّت جمع میان عقل و دین و شهود بوده، از حدیث استفادۀ بیشتری شده؛ البته نه در حدّی که بگوییم سبب تأسیس بوده؛ ولی به هر حال حدیث در حکمت متعالیّه اثرگذار بوده.
۸. عرفان: عرفان اسلامی (چه در شاخۀ اهل تسنّن و چه در شاخۀ اهل تشیّع) از حدیث بسیار استفاده کرده و در کتابهای عرفانی، استفاده از حدیث بسیار زیاد است، به نحوی که شاید بتوان گفت به ازای هر صفحه، یک حدیث هست. نقش حدیث در اینجا بسیار جدّی است.
۹. تاریخ و سیره: تاریخ در میان مسلمین تأسیس نشده. هر ملّتی تاریخ داشته؛ ولی در میان مسلمین، تقوّمِ تاریخ با حدیث بوده؛ مثلاً کتابهای مغازی یا شمایل النّبی که اوّلی دربارۀ جنگهای پیامبر است و دومی دربارۀ سیره و رفتار پیامبر. دستۀ دیگر از کتابهای تاریخی، کتابهای شرح حال راویان است؛ مانند کتاب رجال کشی، که شرح حال راویان با استفاده از احادیث است. پس میتوان گفت تأسیس تاریخ و سیره با استفاده از حدیث بوده. دستۀ دیگر، کتابهای قصص قرآن است. کتابهای سیره نیز با استفاده از حدیث بوده
۱۰. حدیث در ادبیّات. بعضی از کتابهای لغت، بر پایۀ حدیث نگاشته شدهاند؛ مانند النهایة از ابن اثیر، یا مجمع البحرین از طریحی یا … . علاوه بر اینها، کتابهایی به نام الحدیث و اللغة از سیوطی. دربارۀ اثر حدیث بر نحو یا اثر حدیث در شعر. مثلا دیگر: در قلمرو آفتاب: مقدّمهای بر تأثیر قرآن و حدیث در ادب پارسی. یعنی قرآن و حدیث در ادب فارسی نیز اثر داشتهاند. حدیث در ضرب المثل هم نقش داشته؛ کتاب ماه در آب، که دربارۀ ضرب المثلهای رایج که ریشۀ حدیثی دارد.
آخرین نکته: ارتباط حدیث با بعضی از شاخهها محلّ بحث است؛ مانند پزشکی، که سؤال در آن وجود دارد که آیا واقعاً حدیث در پیدایش طبّ اسلامی نقش داشته یا خیر. به شکل مجمل میگوییم که بعضی از احادیث، احادیث طبی هستند. آیا این روایات واقعاً حدیث هستند یا آنکه در اصلْ حدیث نیستند و حدیثْ قلمداد شدهاند؟ این نیاز به بحث جدّی دارد و باید به طور جداگانه دربارۀ آن بحث کرد.
خیلی متشکرم.سیر تنظیمی خوبی است
تقبل الله اعمالکم مفید وقابل استفاده بود
سلام علیکم.
از دوره بسیار عالی و پر محتوا کمال قدر دانی را دارم.
بسیار عالی.
ممنونیم از زحمات شما.
سلام برای هر درس از همه اساتید، طراحان و دست اندرکاران این دوره فخیم تشکر و قدردانی می کنم. کمیلی فر
سللم علیکم…این دوره برای من یک فرصت عالی برای کار و مطالعه مجدد در علوم حدیث پس از گذشت سالها.
احسنت بر شما
خدا خیرت بده اخوی..جلسات دیگه هم خلاصه کردید؟؛)
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
سلام علیکم
عالی و قوی خدا قبول کنه ان شاالله
دوره خیلی اثر گذاره
بسم الله النور
با سلام و احترام
– طراحی عالی از موضوع
– اشراف کامل بر موضوعات
– بیان سلیس و روان مطالب
سه ویژگی استاد مهدی مهریزی است
خداوند بر توفیقات حضرتشان بیفزاید.
سلام ایا فقط یک جلسه رو میتونیم اینجا ببینیم .؟
وارد سایت (لاگین) شوید تا به جلسات بعدی هم دسترسی داشته باشید
احسنتم
عالی بود
سلام وعرض ادب
توضیحات بسیارعالی و بابیانی شیواوروشن ارائه شده است.
باسلام وتشکر بسیار عالی استفاده کردم
اکثرا معرفی کتاب بوده
سلام علیکم. تشکر و خدا قوت
بسیار جالب بود که شهید مطهری علومی امثال شیمی را علوم اسلامی می داند، اما به نظر میرسد تعریف استاد از علوم اسلامی (در تعامل با کتاب و سنت) تعریف خوبی است.
بحث خوبی بود. خیلی ممنونم