خلاصه نویسی دانش پژوه محترم آقای محمد صالحی بابادی:

جلسه سوم: نسبت حدیث با قرآن – استاد محمد مرادی

جلسه دربارۀ نسبت قرآن با حدیث است.

همان‌گونه که مشهور است، ادلّۀ دینی ما چهار تا است؛ ولی در اصل، بهتر است بگوییم (همان‌گونه که خیلی از علما تصریح کرد‌ه‌اند) بهتر است گفته شود دو منبع داریم (قرآن و حدیث) و اجماع و عقل برای فهم و نظر قطعی دربارۀ قرآن و حدیث است. اوّلین کسی که این نسبت را تذّکر داده، خودِ پیامبر است در حدیث ثقلَین. دو قرائت دربارۀ این حدیث است: کتاب اللّٰه و سنّتی. بنا بر این قرائت، مسئله واضح است. بنا بر قرائت «کتاب اللّٰه و عترتي» هم مراد از عترت، عترتی است که میراث‌دار سنّت پیامبر است.

تعریف قرآن: سخنانی که از طریق وحی از جانب خدا صادر شده و به پیامبر رسیده. به تعبیر دیگر: متنی که به صورت وحی به پیامبر از جانب خدا فرستاده شده و پیامبر آن‌ها را دریافت و ابلاغ کرده و امروزه در قالب یک مصحف در اختیار ما است.

حدیث در لغت به معنای چیز تازه و نو است. می‌توان گفت هر اتّفاق تازه‌ای حادث است؛ ولی در اصطلاح، به متونی گفته می‌شود که بنا بر قولی، از جامعۀ نخستین صدر اسلام (مکه و مدینه) شکل گرفته و به نسل بعدی منتقل شده. این متن حاکی از اتّفاقات آن جامعه است و یک‌یکِ آحاد آن جامعه می‌تواند در آن متن موضوعیّت داشته باشد. در یک نگاه دقیق‌تر، حدیث متنی است حاکی از سنّت معصومان.

در یک نگاه، مراد از معصومان، پیامبر است و رفتار می‌شود سخنان و افعال و سکوت‌ها و تأییدهای پیامبر. قیدی دیگر هم هست که البته نمی‌خواهیم آن را به تعریف اضافه کنیم: استمرار داشتن. ما در سنّت از روش و منش و آنچه استمرار دارد (چه در قول و فعل و تقریر) بحث می‌کنیم؛ ولی ما این را اضافه می‌کنیم که هر نوع رفتار از معصوم را مورد بحث قرار می‌دهیم، چه مستمر باشد، چه مستمر نباشد؛ زیرا در افعال غیرمستمر نیز می‌توان استناد کرد و آن را مصدر قرار داد.

نکتۀ بعدی: سنّت را به تبعیّت از قرآن و پیامبر، سنّت را شامل رفتار معصومان نیز می‌کنیم؛ زیرا از سوی پیامبر، این اشخاص به عنوان معصوم معرّفی شده‌اند.

با این تعریف، ما سنّتی ۲۵۰ ساله از شخص معصومان را مورد دقّت قرار می‌دهیم، نه ۲۵۰ سال سنّتِ جامعۀ مسلمین یا حتّی اصحاب آنان. البته اصحابْ طریق رسیدن حدیث به ما هستند. حدیث نیز وسیله‌ای برای رسیدن به سنّت است.

دو نوع بحث ممکن است وجود داشته باشد:

۱. بعضی وقت‌ها ممکن است بحث دربارۀ قرآن و عترت باشد، که دست ما از عترت خالی است. کمتر می‌توانیم در این باره صحبت کرد و در خودِ قرآن کریم، این نسبت مشخّص شده. مثل آیاتی که دربارۀ ارجاع به پیامبر است یا آیۀ اولی الأمر یا مثل این‌ها. همان‌گونه که این جایگاه برای پیامبر در قرآن تعریف شده، برای معصومان نیز تعریف شده.

۲. بحث دوم دربارۀ نسبت قرآن و حدیث (واسطه‌ای برای رسیدن به سنّت) است.

سخن نخست ما دربارۀ این بود که محدودۀ سنّت چیست و شامل معصومان نیز می‌شود. سخن دوم این است که چه نیاز به نسبت قرآن و حدیث است. ممکن است در نگاه نخست، واضح به نظر برسد؛ ولی رسیدن سنّت پیامبر و معصومان به دست ما، با فراز و فرودها بسیاری بوده و میراث حدیثی‌ای که در دست ما قرار دارد، نمی‌توان دربست پذیرفت. انگیزه‌های بسیار وجود داشته برای دستبرد به حدیث و جعل و وضع و مانند این‌ها. دانش‌های بسیاری ایجاد شده‌اند تا بتوان این آسیب‌ها را شناسایی و رفع کرد؛ مثل دانش رجال و تاریخ حدیث و … . اگر هر دو متن برای ما مسلَّم بودند، نیاز ما به بحث دربارۀ نسبت میان این دو، کمتر بود؛ ولی الآن این چنین نیست که هر دو مسلَّم باشند.

قرآن و حدیث، کلام هستند؛ یکی کلام خدا و کلام بشری (بشر معصوم). دربارۀ جایگاه این دو نسبت به یکدیگر، اختلاف وجود دارد در اینکه آیا از نظر اعتبار، در عرض یکدیگر قرار دارند یا حدیث در طول قرآن اعتبار دارد؟ تفاوت این دو نگاه در این است که طبق نظری که حدیث را در عرض قرآن معتبر می‌داند، حدیث نیز نوعی وحی است؛ یعنی وحی بیانی. طبق این نظر، قرآن از سوی حدیث می‌تواند محلّ تخصیص یا تقیید باشد. حدیث می‌تواند بعضی مجملات قرآن را تفصیل دهد؛ مثل اینکه در قرآن، تعداد رکعات نماز ذکر نشده و خیلی از احکام آن نیز محلّ تعرّض نیست؛ ولی در احادیث ذکر شده. طبق این نظر، این تفصیلات روایی، در عدادِ همان بیان قرآن است. حتّی طبق نظر بعضی از بزرگان، حدیث می‌تواند قرآن را نسخ کند. دربارۀ امکان نسخ قرآن با حدیث متواتر، خیلی از بزرگان بر این نظر هستند؛ ولی مثلاً شیخ مفید بر این نظر است که حدیث نمی‌تواند نسخ قرآن کند. طبق نظری که حدیث را در طول قرآن معتبر می‌داند، بحث تخصیص و تقیید و نسخ، مشکل می‌شود.

این بحث، بحث جدیدی نیست و خیلی از بزرگان دربارۀ این مسئله بحث کرده‌اند و توجّه و عنایت داشته‌اند. کتاب‌های زیادی هم دربارۀ این مسئله نوشته شده؛ از جمله علوم قرآن. کتاب‌هایی که می‌توان ذکر کرد: رابطۀ قرآن و سنّت از آقای عی نصیری. شاید بتوان گفت بیش از ۲۰ کتاب در جهان عرب و کشور ما به رشتۀ تحریر آمده.

گونه‌های ارتباط میان قرآن و سنّت:

نکتۀ اوّل: چنانکه گفته شده، مصدر اصلی حدیث، قرآن است. یعنی حدیث، نوعی استنباط یا برداشت یا الهام از وحی قرآنی است. البته منظور ما از استنباط، الهام‌گیری است، نه استنباط به معنای اجتهاد (بحثی دربارۀ این موضوع وجود دارد که آیا معصومان هم استنباط و اجتهاد مصطلح انجام می‌داده‌اند و ممکن بوده به خطا بروند یا خیر). با این حساب، می‌توان گفت مهم‌ترین رابطۀ قرآن و حدیث، آن است که قرآن مهم‌ترین مصدر حدیث است؛ چند حدیث:

إذا حدثتکم بشيء فاسئلو … الحدیث. یعنی هر چیزی که می‌گویم، ریشۀ آن را از من بجویید تا من بگویم کجای قرآن آمده.

روایت دیگر: ما من أمر یختلف فیه اثنان … الحدیث. در این حدیث، تکیه بر مسائل و امور اختلافی شده.

نکتۀ دوم: اعتبار سنّت از کجا آمده و اثبات شده؟ رابطۀ دوم قرآن و سنّت این است که اعتبار سنّت از قرآن آمده و به تبع این مسئله، حدیث نیز مهم می‌شود؛ زیرا حدیث تنها وسیله‌ای است که می‌توان با آن، به سنّت معصومان رسید. از جمله جاهایی که قرآن به حدیث اعتبار داده، روایت‌های عرضه بر قرآن است، که تکلیف ما دربارۀ روایت‌های مخالف و موافق قرآن را روشن کرده. این روایت‌ها نشان می‌دهد که اعتبار حدیث به نحوی به این برمی‌گردد که موافق با قرآن است یا خیر. توضیح این مسئله آن است که روایت ممکن است مخالف قرآن باشد یا آنکه ممکن است موافقت با قرآن نداشته باشد؛ ولی در عین حال، مخالف هم نیست. دو رویکرد در اینجا وجود دارد:

۱. برای نقد حدیث، همین که در قرآن چیزی موافق با حدیث نباشد، یعنی حدیث معتبر نیست.

۲. همین که در قرآن چیزی برای مخالفت وجود ندارد، یعنی حدیث معتبر است (البته طبعاً به شرط اینکه حدیث شروط دیگر اعتبار را داشته باشد؛ مثل سند و …)

واقع آن است که در منابع روایی، احادیث گوناگونی وجود دارد که مخالف محتوای قرآن هستند. به این دسته از روایات، اسرائیلیّات هستند؛ مثل روایت‌هایی دربارۀ اینکه زن حقّ تملّک ندارد یا آنکه قرآن تحریف شده یا آنکه نبوّت بعد از سنّ چهل‌سالگی است یا … .

رابطۀ سوم حدیث با قرآن: تأویل آیات قرآن از سوی احادیث (یعنی آیات متشابه قرآن). تأویل تعدادی از این آیات، در احادیث ذکر شده؛ چه تأویل مفهومی (یعنی باید معنایی غیر از ظاهر در نظر گرفت) یا تأویل مصداقی (یعنی ذکر مصداق برای آیات قرآن؛ مثل آیۀ اوّل سورۀ کوثر).

رابطۀ چهارم: تفصیل بعضی مجمل‌ها (مثل تفصیل دربارۀ قطع دست دزد).

رابطۀ پنجم: تخصیص بعضی عمومات؛ مانند آنکه دربارۀ اولاد، للذکر مثل حظّ الأنثیین آمده؛ ولی در بعضی روایات، این مورد تخصیص خورده و در بعضی موارد، تساوی در ارث ذکر شده. در قرآن ارث فرزند از پدر ذکر شده؛ ولی در حدیث، بعضی فرزندان (مثل فرزندی که پدر خویش را کشته) از ارث محروم شده‌اند.

رابطۀ ششم: تقیید مطلقات هم مصداق همین رابطه است؛ مثال: کفر تارک حج در قرآن، که در حدیث تقیید خورده به اینکه یعنی کسی که با اعتقاد به شرعی بودن حج و وجوب آن [و مستطیع بودن]، حج را ترک می‌کند.

رابطۀ هفتم: جریان دادن آیات دربارۀ مصداق‌های بعدی؛ مثل «اهل الذکر» در قرآن، که سیاق آیه نشان می‌دهد در آیۀ «فاسئلوا أهل الذکر» یعنی اهل کتاب؛ ولی در روایات، شامل همۀ افراد توانمند علمی می‌شود که در رأس آنان، اهل بیت(ع) هستند. به این مسئله می‌گویند «جَریْ و تطبیق».

حاصل جلسه: ما ناگزیز هستیم از تبیین ارتباط قرآن و حدیث. انواع ارتباط: تأیید اعتبار حدیث از سوی قرآن؛ تفسیر قرآن یا تخصیص آن یا تقیید آن یا تأویل یا ذکر مصداق یا کیفیّت آیات آن از سوی حدیث؛ اشاره به بعضی چیزهای دیگر در قرآن که حدیث مشخّص می‌کند:

۱. مکی و مدنی بودن آیات

۲. ناسخ و منسوخ

۳. سبب نزول

۴. خواص و فضائل سوره‌ها و آیات

۵. توضیح پاره‌ای از مفردات

۶. ذکر مصداق

۷. ذکر تفصیلات قصه‌ها

۸. تفصیل احکام

۹. تأویل آیات متشابه

۱۰. ذکر باطن قرآن

۱۱. کیفیت خواندن قرآن

۱۲. تخصیص یا تقیید احکام

34 پاسخ

    1. سلام و عرض ادب
      توجه داشته باشید بحث بسیار گسترده می‌باشد و بیان آن در 45 دقیقه کار دشواریست
      شما می‌توانید جهت فهم بهتر جلسات پیش‌نمایش و یا مطالب مرتبط با حدیث‌پژوهی را در شبکه‌های اجتماعی مشاهده کنید.
      لینک شبکه‌های اجتماعی:

      https://zil.ink/hekmat.academy

  1. با عرض سلام و خدا قوت به استاد عزیز و عوامل اجرایی
    مطالبی که استاد عزیز در دقیقه 35 به بعد فرمودند قابل مناقشه است، زیرا اولا “صرف مخالفت حدیث با قرآن” دلیل بر “تقدم قرآن” نیست؛ ثانیا سه روایتی که به عنوان اسرائیلیات فرمودند (زن مالک نمی شود، تحریف قرآن و نبوت بعد از 40 سالگی)، ای کاش متن عربی حدیث را هم می فرمودند، چون برخی از آنها یافت نشد، و برخی نیز قابل توجیه و دفاع است.
    باز هم تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *