تقریر نویسی دانشپژوه محترم انور بامری:
جلسه نوزدهم: قواعد کلی فهم حدیث (استاد عباس پسندیده)
موضوع این جلسه فقه الحدیث یعنی فهم معارف حدیثی اهل بیت (علیهم السلام) است.
اهمیت وجایگاه فقه الحدیث:
در روایات دو اصطلاح داریم 1. روایت الحدیث : یعنی نقل کردن حدیث 2. درایت الحدیث : یعنی فهم معارف اهل بیت علیهم السلام که حدیث آن را بیان می کند.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده «حدیث تدریه خیر من الف حدیث ترویه» یعنی فهم یک حدیث بهتر از نقل هزار حدیث است.
در روایت دیگری آمده انتم افقه الناس اذا عرفتم معانی کلامنا یعنی شما با فهم ترین مردم هستید زمانی که معانی کلام ما را بفهمید.
فقه الحدیث : فهم معانی کلمات ومقصود معصومین علیهم السلام.
نکته: در آغاز برای فهم معانی کلمات معصومین به عنوان « درایة الحدیث » استفاده می شد بعدها به مرور زمان برای مصطلحات الحدیث و طبقه بندی در نظر گرفته شد وامروزه عنوان « فقه الحدیث » استفاده می شود.
قرآن وحدیث ثقلین هستند؛ بنابراین استخراج دانش نیاز به فقه الحدیث است. معارف بواسطه اهل بیت علیهم السلام بیان شده اند کلید این دانش فقه الحدیث است که ما را به مقصود اصلی معصومین رهنمون می کند.
قواعد کلی فهم حدیث:
مقدمه: دسته بندی فقه الحدیث : الف. عام: در هر موضوعی نیاز مندی به این قواعد وجود دارد
ب.قواعد خاص: مثلا در حدیث پژوهی اخلاقی یا کلامی یا دانش های روز مثل جامعه شناسی وروانشناسی و… نیازمند به قواعد خاص خود آن علم نیز هستیم.
آنچه اینجا مطرح می شود مهم ترین قواعد عام حدیث پژوهی است.
نکته: شخصی که در محضر معصوم است و پاسخ به سوالی را می شنود این سنت است وحجت اما اینکه برای دیگران نقل می کند این سنت نیست بلکه گزارشی از سنت است.
امروزه ما با گزارش سنت مواجه هستیم به این گزارش حدیث گویند.
مرحله پیش نیاز فهم حدیث:
قواعد کلی فهم حدیث عبارتنداز :
- قاعده صحت استناد حدیث: یعنی بدانم استناد این حدیث به معصوم درست است.
راه بررسی صحت استناد حدیث: از راه بررسی منابع اینکه در چه منابعی نقل شده و راوی آن کیست اگر راوی ندارد در چه کتب ومنابعی نقل شده است.
نکته: این مرحله در قرآن نیست اما در حدیث پژوهی وجود دارد.
- قاعده صحت متن
گاهی کسانی که گزارش کنندگان معتدد هستند نقل ها هم متعدد می شود اما گاهی یک جمله مکرر گزارش می شود مثل حدیث منزلت که در ده موضع بیان شده است اینجا با تعدد صدور یا تعدد گزارشگران یک واقعه مواجه باشیم اینجا باید قاعده ای باشد تا متن صحیح را تشخیص دهیم. مثلا در روایتی آمده « من استغنی بعقله «ذل»( خوار می شود)،« زل»(دچار لغزش می شود) ، ضل( گمراه می شود) متعدد نقل شده است؛ بنابراین حدیث پژوه باید تشخیص دهد کدام درست است.
مثال دیگر درگزارش ها گاهی تقطیع می شود مثلا متن نامه 53 امیرالمومنین به مالک اشتر در نهج البلاغه با آنچه در تحف العقول آمده تقریبا یک سوم متفاوت است ومتن اضافه آمده است.
- اعتبارسنجی حدیث
یعنی آنچه ثبت شده چه میزانی اعتبار دارد و آیا راوی همان سنت دقیق را ثبت کرده است واین منبع چه میزانی اعتبار دارد. مثلا امروزه می گویند فلان خبرگزاری چقدر اعتبار دارد. یعنی گزارش این حدیث چقدر برای ما اعتبار دارد.
اعتبار: اعتبار سندی، اعتبار منبع ( مثل نهج البلاغه وغرر الحکم که سند ندارد).
تفاوت حدیث مجعول وضعیف: حدیث ضعیف به معنای دروغ بودن آن نیست اما درجه اعتبار وجوددارد.
(نکته: برخی از دانش پژوهان برای فهم دقیق قاعده اول ودوم به کتاب« درسنامه فهم حدیث، نوشته آقای عبدالهادی مسعودی » آدرس داده اند).
- قاعده فهم مفردات زبان و زمان معصوم
فهم معنای حدیث در قالب کلمات و جملاتی بیان می شوند بنابراین لازم است معنای تک تک کلمات بررسی شود. مثلا در روایتی آمده « لا ایمان لمن لا یامن جاره ( بَوائقه ؛ بِوائقه) کدام یک درست است؟ به لحاظ کلام عرب هردو درست است اما بَوائقه به معنای «شر او» یعنی ایمان ندارد کسی که همسایه اش از شر او ایمن نیست وبِوائقه یعنی «شیر او» یا فلان پرنده یعنی ایمان ندارد کسی که همسایه اش از شیر یا پرنده اش ایمن نباشد.
مثال دیگر اینکه در باره زن در حدیث آمده المراة ریحانة و لیس بقهرمانة. معنای قهرمان ، معنای امروزی نیست بلکه در گذشته به معنای پیشکش و انجام دهنده همه کارها بوده است.
مثال دیگر: اجتهاد امروزه به معنای فهم دانش فقه ودر احادیث یعنی به کار گرفتن تمام تلاش بوده و فقه به معنای فهم عمیق از دین و قرآن واحادیث است اما امروزه این معنا عوض شده است.
مثال دیگر: وحشت در احادیث به معنای تنهایی و ضد انس است.
- قاعده فهم ترکیبات
کلمات وقتی در جمله قرار می گیرند معنایشان ممکن است عوض می شود.
ترکیبات گاهی ترکیبات خٌرد هستند یعنی کلمات با هم ترکیب می شوند اما به اندازه جمله نیستند مثلا« بنات» یعنی دختران و « ماء » یعنی آب؛ اما « بنات الماء » به معنای کرم هایی است که بعد از مرگ انسان از بینی شخص بیرون می آید. این ترکیب های خرد است.
یا «عقل عن الله» معنای خاص دارد و «اتقوا الله» معنای خاص دارد یعنی خویشتن داری کن اما با محوریت الله.
مثال دیگر: در یکی از جنگ ها پیامبر ( ص) غنایمی بدست آوردند حضرت به برخی از اصحاب غنایمی دادند شاعری به نشانه اعتراض شعری گفتند حضرت فرموند زبانش را قطع کنید برخی از اصحاب خواستند با شمشیر زبانش را قطع کنند که حضرت به امام علی ع فرمود:« قم فاقطع لسانه» حضرت به او غنایمی داد او ساکت شد.
ترکیبات: 1. ترکیبات خرد 2. ترکیبات کل
گاهی اعراب در احادیث معنا را عوض می کند مثلا« کفی بالمرء جهلا ان ترکب ما نَهیت عنه یا نُهیت عنه .اگر به فتح نون باشد یعنی شاخص جهالت تو آن چیزی است که خود نهی کرده اندولی مرتکب می شود اما به ضم نون یعنی اگر چیزی دین گفت نکن وتو انجام دادی نشان جهالت تو است. در اینجا شاخص جاهل وغیر جاهل با اعراب مشخص می شود.
- شرایط و شان صدور حدیث
گاهی معنای یک جمله با توجه به شرایط زمانی و مکانی تغییر می کند . مثلا می گوییم «در باز است» اگر از شخص ناراحت وعصبانی باشیم معنای در باز است یعنی برو بیرون . گاهی هوا سرد است و به شخصی می گوییم در باز است یعنی در را ببندید تا هوا گرم شود یا کسی در می زند می گوییم در باز است یعنی بفرمایید داخل.
مثلا امام علی علیه السلام بعد از اتمام جنگ جمل وبرگشت از جنگ سخنرانی می کند می فرماید « اتقوالله» یعنی عدم تقوا سبب جنگ شد؛ بنابراین باید مراد ومقصود معصوم را فهمید .یا روایتی که درباره تبریک خروج از ماه صفر آمده است من بشرنی بخروج آزار فله الجنة کسی که به من بشارت دهد که ماه آزار تمام شد که ابوذر این خبر را داد و مقصود خاصی هم داشته مثلا قرار بوده اتفاقی در این ماه بیفتد که ابوذر بشارت به تمام شدن این ماه را داد . اینجا منظور پیامبر( صلی الله علیه وآله ) نشان دادن جایگاه والای ابوذر بود.
همانگونه که در قرآن بحث شان نزول وصدر وجود دارد، در روایات هم شان و سبب صدور مطرح است.
جمع بندی: 1. حدیث بسیار مهم است 2. درایة الحدیث یا فهم حدیث بسیار مهم است 3. مقصود فهم مراد معصومین علیهم السلام است 4. برای این مهم نیاز به قواعدی داریم که شش مورد بیان شد.
سلام و عرض ادب
با تشکر از استاد بنده فرق قاعده اول و سوم را متوجه نشدم در هر دو ما به دنبال صحت انتساب به معصومیم
سلام
فیلم جلسه را مجدد مشاهده کنید . ان شاالله متوجه میشید
مهم ترین نکته و فرق اساسی این دو قاعده در بحث استناد و اعتبار است. یعنی در اولی، ما اساسا در پی استناد یابی هستیم که این کلام در مسیر استناد چه رفتاری را متحمل شده است و در سومی در مسیر اعتبار قدم گذاشته و حدیث را پیگیری میکنیم. برای مطالعه بیشتر خوب است که به کتاب درسنامه فهم حدیث نوشته آقای عبد الهادی مسعودی مراجعه کنید.
با عرض سلام و عرض ادب و احترام
بیان استاد بسیار روان و سلیس و آرام بخش بود.مطالب به سادگی و قابل فهم بیان شد. بسیار عالی بود.
بیانی رسا و سلیس. بسیار عالی
بله قاعده اول و سوم در یک راستا هستند، اما یک تفاوتی دارد. مثلاً فرض بفرمایید روایت شده پیامبر اکرم (ص) روز پایان عمر مبارکشان توصیهای را فرمودهاند. در قاعده اول میخواهیم ببینیم اساساً پیامبر اکرم در روز پایانی عمرشان چنین وصیتی داشتهاند یا خیر، ولی در قاعده سوم میخواهیم ببینیم افرادی که این وصیت را روایت کردهاند، به درستی گزارش کردهاند یا خیر.
احسنتم
بیان روان و عالمانه یعنی این
استادانه مطالب را بیان کردند، خداوند بر توفیقاتشان بیفزاید.
سلام علیکم. تشکر و خداقوت… تحقیق در مفردات روایت «فإن المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة» جالب بود.
سلام و احترام خدمت استاد محترم
با تشکر از مطالب مفید شما .
امکانش هست منبع این روایت را از خدمتتون بپرسم .
در یکی از جنگ ها پیامبر ( ص) غنایمی بدست آوردند حضرت به برخی از اصحاب غنایمی دادند شاعری به نشانه اعتراض شعری گفتند حضرت فرموند زبانش را قطع کنید برخی از اصحاب خواستند با شمشیر زبانش را قطع کنند که حضرت به امام علی ع فرمود:« قم فاقطع لسانه» حضرت به او غنایمی داد او ساکت شد.
ممنونم
سلام و عرض ادب
پاسخ استاد:
معاني الأخبار، النص، ص: 171
باب معنى قول النبي ص في أمر الأعرابي الذي أتاه يا علي قم فاقطع لسانه
1- أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى النَّبِيَّ ص أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ لَهُ أَ لَسْتَ خَيْرَنَا أَباً وَ أُمّاً وَ أَكْرَمَنَا عَقِباً وَ رَئِيسَنَا «1» فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْإِسْلَامِ فَغَضِبَ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ يَا أَعْرَابِيُّ كَمْ دُونَ لِسَانِكَ مِنْ حِجَابٍ قَالَ اثْنَانِ شَفَتَانِ وَ أَسْنَانٌ فَقَالَ النَّبِيُّ ص فَمَا كَانَ فِي أَحَدِ هَذَيْنِ مَا يَرُدُّ عَنَّا غَرْبَ «2» لِسَانِكَ هَذَا أَمَا إِنَّهُ لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ فِي دُنْيَاهُ شَيْئاً هُوَ أَضَرُّ لَهُ فِي آخِرَتِهِ مِنْ طَلَاقَةِ لِسَانِهِ يَا عَلِيُّ قُمْ فَاقْطَعْ لِسَانَهُ فَظَنَّ النَّاسُ أَنَّهُ يَقْطَعُ لِسَانَهُ فَأَعْطَاهُ دَرَاهِمَ.
بسیار استاد شیرین و روان بودند