تقریر نویسی دانشپژوه محترم آقای محمد صالحی بابادی:
جلسه پانزدهم: منابع متأخّر رجال شیعه (استاد جمالالدین حیدری فطرت)
پس از گذر از شناخت منابع اصول علم رجال، به دستههای بعدی میرسیم (سه دسته)
۱. منابع ثانوی علم رجال (از قرن ششم تا قرن دهم)
۲. جوامع رجالی: از اواخر قرن دهم
۳. منابع تکنگاری (از قرن دوازدهم)
همۀ این سه دسته، منابع متأخّر نامیده میشوند. تعداد آنها بسیار زیاد است و با بعضی از آنها که مهمتر هستند، آشنا خواهیم شد.
منابع ثانوی علم رجال:
۱. فهرست منتجب الدین
۲. معالم العلماء ابن شهرآشوب
۳. خلاصة الأقوال علّامۀ حلّی
۴. رجال ابن داوود
۵. حلّ الإشکال سیّد بن طاووسی
۶. التحریر الطاووسي پسر شهید ثانی
مهمترین کتاب در این دسته: خلاصة الأقوال. این کتاب بعد از منتهی المطلب نگاشته شده. منتهی المطلب نیز کتابی در فقه مقارن است. در مقدّمۀ این کتاب، برای اوّلین بار، از تقسیم چهارگانۀ حدیث پردهبرداری شده. منابع پیشین نیز بر اساس این تقسیمبندی نبود؛ بنابراین، علّامۀ حلّی این کتاب را به جامعۀ علمی تقدیم کرد تا بتواند روش رجالی خویش را با استفاده از منابع رجالی پیشین تدوین کند.
کتاب در دو بخش است: ۱. راویانی که محلّ اعتمادند؛ ۲. راویانی که محلّ اعتماد نیستند.
این تقسیمبندی از کجا آمده؟ باید به مقدّمۀ کتاب دقّت کرد:
أمّا بعد: فإنّ العلم بحال الرّواة من أساس الأحكام الشّرعيّة، و عليه تبنى القواعد السّمعيّة، يجب على كلّ مجتهد معرفته و علمه، و لا يسوغ له تركه و جهله، إذ أكثر الأحكام مستفادة من الأخبار النّبويّة و الرّوايات عن الأئمّة المهديّة عليهم أفضل الصّلوات و أكرم التّحيّات، فلا بدّ من معرفة الطّريق إليهم، حيث روى مشايخنا رحمهم اللّه عن الثّقة و غيره، و من يعمل بروايته، و من لا يجوز الاعتماد على نقله [این بخش از کلام علّامۀ حلّی، اشاره به روش جدید سندمحور در اعتبارسنجی روایات است]، فدعانا ذلك إلى تصنيف مختصر في بيان حال الرّواة، و من يعتمد عليه، و من تترك روايته، مع أنّ مشايخنا السّابقين رضوان اللّه عليهم أجمعين صنّفوا كتبا متعدّدة في هذا الفنّ، إلاّ أنّ بعضهم طوّل غاية التّطويل مع إهمال الحال فيما نقله، و بعضهم اختصر غاية الاختصار، و لم يسلك أحد النّهج الّذي سلكناه في هذا الكتاب، و من وقف عليه عرف منزلته و قدره و تميّزه عمّا صنّفه المتقدّمون، و لم نطل الكتاب بذكر جميع الرّواة، بل اقتصرنا على قسمين منهم: و هم الّذين أعتمد على روايتهم، و الّذين أتوقّف عن العمل بنقلهم، إمّا لضعفه أو لاختلاف الجماعة في توثيقه و ضعفه، أو لكونه مجهولا عندي، و لم نذكر كلّ مصنّفات الرّواة، و لا طوّلنا في نقل سيرتهم، إذ جعلنا ذلك موكولا إلى كتابنا الكبير المسمّى ب «كشف المقال في معرفة الرّجال» فإنّا ذكرنا فيه كلّما نقل عن الرّواة و المصنّفين، ممّا وصل إلينا عن المتقدّمين، و ذكرنا أحوال المتأخّرين و المعاصرين، فمن أراد الاستقصاء فعليه به، فإنّه كاف في بابه، و قد سمّينا هذا الكتاب ب «خلاصة الأقوال في معرفة الرّجال» و رتّبته على قسمين و خاتمة.
بخشی از متن کتاب:
٣٤ – إبراهيم بن هاشم أبو إسحاق القميّ:
أصله من الكوفة و انتقل إلى قم، و أصحابنا يقولون: إنّه أوّل من نشر حديث الكوفيّين بقم، و ذكروا أنّه لقي الرّضا عليه السّلام، و هو تلميذ يونس بن عبد الرّحمن؛ و لم أقف لأحد من أصحابنا على قول في القدح فيه، و لا على تعديله بالتّنصيص، و الرّوايات عنه كثيرة، و الأرجح قبول قوله. (ثق)
در پایان کتاب نیز فوائدی برای علم رجال وجود دارد.
بخش جوامع رجالی: جامع رجالی یعنی دائرة المعارف رجالی، که هدفش تجمیع دادههای موجود دربارۀ راویان است. در پایان قرن دهم، جامعنویسی رواج پیدا کرد. دلیل رواج این روش آن بود که دانش درایة الحدیث در این قرن میان شیعیان تولّد یافت، که در ادامۀ پیدایش گفتمان سندمحور بود. گفتمان سندمحور تبدیل به گفتمان غالب شیعه شد و نتیجهاش تضعیف بسیاری از روایات بود. از آنجا که علمای شیعه نمیخواستند این روایات را از دست بدهند، التفات بسیاری به قرائن کردند و برای آنکه بتوانند با تکیه بر قرائن و دادهها، روات را توثیق کنند، به جامعنویسی رو آوردند.
اوّلین منبع رجالی جامع: منهج المقال استرآبادی. دو قرن بعد، بر این کتاب تعلیقهای زده شده از سوی وحید بهبهانی. نظام پیشنهادی وحید بهبهانی، نظامی پیشنهادی برای اعتمادزایی به روایات بود.
منبعی که میخواهیم مطالعه کنیم: تنقیح المقال مامقانی. این منبع، منبعی بسیار بزرگ است، از دو جهت:
۱. بیشترین تعداد راوی و مدخل و ارائۀ اطّلاعات دربارۀ همهشان (شانزده هزار و سیصد نفر)
۲. گسترش در منابع: به غیر از اتکا بر منابع متأخّر، از هر نوع دادهای استفاده کرده (منابع متأخّر، منابع تاریخی، مطالعۀ خودِ اسناد، کتابهای فقهی، و …)
مثال: در منابع قدیمی، دربارۀ ابراهیم بن هاشم چند خط بیشتر وجود نداشت؛ در حالی که در تنقیح المقال، ده صفحه به وی اختصاص داده شده.
مثال دیگر: سماعة بن مهران در کتاب فهرست نجاشی مدخل ۵۱۳ شمارۀ است؛ ولی در تنقیح المقال، مدخل شمارۀ ۱۰۲۹۷ شده.
بخشی از متن کتاب:
[١٠٢٩٧] ٧٥٣ – سماعة بن مهران بن عبد الرحمن الحضرمي
الضبط:
مهران: بكسر الميم، كما مرّ ضبطه في أحمد بن عبد اللّه بن مهران. و مرّ ضبط الحضرمي في: إبراهيم الحضرمي.
[الترجمة:]
عدّه الشيخ رحمه اللّه تارة من أصحاب الصادق عليه السّلام قائلا: سماعة بن مهران الحضرمي الكوفي [يكنى:] أبا محمّد، بيّاع القزّ، مات بالمدينة. انتهى.
و اخرى: من أصحاب الكاظم عليه السّلام …
همانگونه که دیده میشود، مؤلّف در ابتدا به ضبط نام راوی میپردازد، سپس به ترجمۀ وی. در ادامه، بحث استدلالی مؤلّف دربارۀ سماعة بن مهران ذکر میشود:
ثمّ اعلم أنّ الذي يظهر من مجموع كلماتهم أنّ في سماعة قولين:
أحدهما: أنّه واقفي؛ سمعت التصريح به من الشيخ رحمه اللّه، و يوافقه قول الصدوق رحمه اللّه في باب: ما يجب على من أفطر أو جامع في شهر رمضان، من الفقيه: لا أفتي بالخبر الذي أوجب القضاء عليه؛ لأنّه رواية سماعة بن مهران، و كان واقفيّا. انتهى. [در این بخش، مرحوم مامقانی برای بررسی رجالی سماعة بن مهران، به منابع رجالی بسنده نکرده و از سخنان شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه نیز بهره برده.]
و تبعهما في ذلك جماعة من فقهاء الأواخر، منهم صاحب المدارك.
و لكن جمعا آخر منهم المحقق – مع الاعتراف بكونه واقفيا – عملوا بروايته.
…
ثانيهما: إنّه اثنا عشري ثقة، و هو ظاهر النجاشي، حيث وثّقه مكرّرا، و لم يتعرّض لوقفه، مع ما علم من طريقته من عدم الاقتصار على توثيق من هو واقفي أو فطحي أو نحوهما، بل يصرّح بالانحراف و الوثاقة جميعا، فلم يترك ذكر وقفه هنا إلاّ لعدم ثبوته عنده.
…
و الذي أعتقده في الرجل و أجزم به؛ وثاقته، و عدم وقفه.
بعد از تألیف کتاب تنقیح المقال، علّامۀ شوشتری، کتابی بهعنوان نقدی بر کتاب تنقیح المقال نگاشته شده. البته تنها به نقد نظرات مامقانی بسنده نکرده و گاهی حتّی به نقد سخن شیخ طوسی و نجاشی نیز میپردازد.
نمونهای از کتاب قاموس الرجال:
و استدلّ المصنّف لإماميّته بخبر الكشّي – المتقدّم – و برواية الكافي عنه، قال:
كنت أنا و أبو بصير و محمّد بن عمران مولى أبي جعفر – عليه السّلام – في منزله بمكّة، فقال محمّد بن عمران: سمعت أبا عبد اللّه – عليه السّلام – يقول: نحن اثنا عشر محدّثا فقال له أبو بصير: سمعته منه؟ فحلفه مرّتين أنّه سمعه، فقال أبو بصير: لكنّي سمعت من أبي جعفر – عليه السّلام -.
و هو كما ترى! فالأوّل أعمّ. و الثاني إنّما فيه ظهور، و إلاّ فبعض الواقفة روى النصّ على الرضا – عليه السّلام – بالخصوص.
و استدلّ بامور أخر، و هي أيضا إمّا أعمّ، و إمّا فيها ظهور ما و لا يحصل منها دلالة؛ و لم نطوّل بالتعرّض لها.
برای مطالعۀ رجالی، بسیار شایسته است که انسان هم کتاب تنقیح المقال را مطالعه کند، هم کتاب قاموس الرجال؛ ولی مطالعه به نحو تطبیقی باشد و ابتدا، متن تنقیح المقال مطالعه شود و بعد از جمعبندی، آنچه از کتاب فهمیده شده، بر کتاب قاموس الرجال عرضه شود. این شیوه از مطالعه برای پیشرفت در علم رجال و فهم استدلالهای روایی بسیار مؤثّر است.
منبع بعدی: معجم رجال الحدیث و طبقات الرواة از آیتاللّٰه خویی
این کتاب با کمک شاگردان و رجالپژوهان زیر نظر آیتاللّٰه خویی نگاشته شده. این کتاب دربارۀ راویان مدخلشده در منابع رجالی یا راویان ذکرشده در همۀ اسناد نیست؛ بلکه دربارۀ راویان اسناد کتابهای چهارگانۀ شیعه است.
روش کتاب: ذکر منابع رجالی در ابتدا. اگر کافی نبود، به منابع دیگر نیز مراجعه میشود. مانند کتاب تنقیح المقال قرینهمحور نیست؛ ولی به هر حال ابتکارهایی دارد. توجّه بسیار زیادی به طبقۀ راوی دارد و در موارد تعارض جرح و تعدیل، به حلّ تعارض و نتیجهگیری بر پایۀ قرائن میپردازد.
بخشی از کتاب:
قال النجاشي: «سماعة بن مهران بن عبد الرحمن …
و عده الشيخ في رجاله (تارة) من أصحاب الصادق ع (١٩٦) …
بقي الكلام في أمرين: الأول: لا إشكال في وثاقة سماعة بن مهران، و حجية روايته بناء على ما هو الصحيح من حجية خبر الثقة و إن لم يكن عادلا …
و ظاهر كلام النجاشي من تكرير كلمة (ثقة) و عدم التعرض لوقفه عدم وقفه، و هذا هو الظاهر…
الثاني: قد عرفت رواية النجاشي، عن أحمد بن الحسين أنه وجد في بعض الكتب أن سماعة مات سنة ١٤٥، في حياة أبي عبد الله ع، و اعتراض النجاشي عليه بأن سماعة روى عن أبي الحسن ع.
أقول: اعتراض النجاشي عليه في محله و يدل عليه أمران …
نرمافزار درایة النور: در شکل یک نرمافزار است؛ ولی به مثابه یک جامع رجالی عمل میکند؛ پر از منابع رجالی است و اطّلاعات و دادههای رجالی گوناگونی دربارۀ هر راوی ارائه میدهد.
تکنگاریهای رجالی: یعنی نگارشهای موضوعی در علم رجال
در این نوع نگارش، بر خلاف کتابهای قبلی، به جای پرداخت کوتاه به همۀ راویان، صفحات متعدّدی را دربارۀ یک راوی اختصاص دهند. معمولاً با نامهای «الرسائل الرجالیة» یا «الفوائد الرجالیة» نگاشته شدهاند.
دستۀ دیگر از تکنگاریهای رجالی، دربارۀ قواعد رجالی نگاشته شدهاند؛ مانند رسالههای نگاشته شده دربارۀ اصحاب اجماع یا مشایخ ثقات یا … .
منابع تکرنگاری، در حقیقت جمعبندیای برای منابع پیش از خود هستند؛ مثلاً دربارۀ محمّد بن سنان چندین مقاله نوشته شده. هر نویسنده، به دلیل کافی نبودن قرائن گذشته، دست به تألیف جدیدی میدهد. دربارۀ ابراهیم بن هاشم مثلاً حدود ۲۰۰-۳۰۰ صفحه نگاشته شده.
نمونهای از این کتابها: اصول علم الرجال بین النظریّة و التطبیق از آیتاللّٰه شیخ مسلم داوری، که از بحث دربارۀ حاجت به علم رجال شروع کرده و بعد از آن، با گذشت از مباحثی، بخشی مبسوط به قواعد توثیق عامّه پرداخته شده. بخشی نیز برای بررسی وضعیّت رجالی ۱۴ راوی معروف اختصاص داده شده.
نکتۀ پایانی: برای تثبیت مطالب رجالی، باید خود دست به کار شویم و منابع را دربارۀ راویان مطالعه کنیم؛ شیوۀ مطالعه نیز به ترتیبی است که دربارۀ منابع رجالی گفتیم (از مصادر اوّلیه تا تکنگاریها).
سلام علیکم
فوق العاده قابل استفاده بود بسیار سپاسگزارم
ضمن عرض سلام و ادب و احترام و آرزوی قبولی طاعات. به نظر حقیر در درس استاد چند اشتباه لفظی وجود داره که جسارتا عرض میکنم. اولا: کتاب حل الاشکال متعلق به سید احمدبن طاووس است که استاد علی بن طاووس ذکر فرمودند ثانیا کتاب منهج المقال سال ۹۸۶ به پایان رسیده در حالیکه استاد فرمودند تالیف جوامع رجالی از سال ۹۹۸ آغاز شد. ثالثا : کتاب رجالی استرآبادی منهج المقال است که استاد فرمودند منهج الرجال رابعا : مامقانی صاحب تنقیح المقال عالم قرن ۱۳ و ۱۴ هستند درحالیکه استاد فرمودند اواسط قرن ۴…باآرزوی توفیق روزافزون
عالی! بهترین روش برای آموزش رجال همینه
عالی بود.کارگاهی و به همراه متن کتابها،متشکرم
با تشکر از استاد عزیز آقای حیدری فطرت
این جلسه و جلسه گذشته از بهترین جلسات این دورهیِ حدیث پژوهی بود.
بسیار عالی بود. فقط ای کاش به نگارشات حضرت آیت الله شبیری نیز در زمینه رجال اشاره میکردند.
سلام و عرض ادب
از حسن توجه شما سپاسگزاریم
سلام علیکم. تشکر و خداقوت… به رجوع به تنقیح المقال مرحوم مامقانی بسیار مشتاق شدم؛ گمان میکنم در عموم موارد لازم، تدقیق در این کتاب کافی باشد.
بسیار عالی متشکرم استفاده بردم
عالی بود
بسیار سپاسگزاریم
خیر ببینن
بیان زیبا، دسته بندی مطالب، تسلط بر موضوع و ارجاع به متن دو درس استاد حیدری فطرت را تبدیل به بهترین درسهای این مجموعه کرده است. خدا قوت.
سلام بسيار عالي لكن اي كاش استاد عزيز به مستدرك اقاي نمازي هم اشاره مي كردند.