تقریر نویسی دانش‌پژوه محترم آقای محمدصالحی بابادی:

جلسۀ سیزدهم: کلّیّات علم رجال (استاد محمّدباقر ملکیان)

مقدّمه

بحث دربارۀ علم رجال، بعد از بحث دربارۀ حجّیّت حدیث واقع شده در تمدّن اسلامی. اقبال به حدیث در میان مسلمانان، در عصر عبّاسیان شکل گرفت. بعد از دیدن مشکلاتی که در بعضی روایات وجود داشت (مانند راویان دروغگو و …)، اهل تسنّن به سمت بحث‌های رجالی رفتند. گفت‌وگوهای اوّلِ رجالی نیز شفاهی بوده، نه کتبی. این گفت‌وگوها بعدها به منابع کتبی منتقل شد.

اهل تسنّن زودتر از اهل تشیّع به مباحث رجالی رو آوردند؛ زیرا تا زمانی که معصومین حضور داشتند، شیعه حجّتِ خدا را در دسترس خویش می‌دید و نیازی به مباحث رجالی نبود. بنابراین، حدود یک قرن بعد از اهل تسنّن، اهل تشیّع به مباحث رجالی رو آوردند. اوّلین گروهی که در میان شیعیان به مباحث رجالی رو آوردند، واقفه بودند؛ یعنی کسانی که در امامت امام کاظم(ع) توقّف کردند. این دسته زودتر از شیعیانِ دیگر خویش را محروم از معصوم(ع) دانستند و به همین دلیل، زودتر از شیعیان دیگر، مباحث رجالی را تدوین کردند. از این منابع ابتدائی رجال در شیعه، چیزی در دسترس ما نیست؛ مثل رجال عبداللّٰه بن جبله یا رجال ابن فضّال.

یکی دیگر از مباحثی که میان شیعیان رائج شد، بحث فهرست است؛ یعنی حجّیّت کتاب‌های حدیثی، که مبحثی است در کنار علم رجال. این مبحث، مبحثی مهم بوده؛ به نحوی که شیخ صدوق کتاب خویش را با تکیه بر اعتبار منابع آن، حجّت می‌داند. از مباحث ابتدائی فهرست شیعه، کتابی در دست نیست؛ ولی معلوماتی پراکنده از آن‌های در دست است (در فهرست نجاشی، که به رجال نجاشی معروف است) و بازسازی شده‌اند در کتاب فهارس الشیعة:

۱. فهرست سعد بن عبد اللّٰه اشعری

۲. فهرست عبد اللّٰه بن جعفر الحمیری

۳. فهرست حمید بن زیاد النینوائي

۴. ابن بطّة القميّ

۵. فهرست ابن الولید القمّيّ

۶. فهرست ابن قولویه القمّيّ

۷. فهرست الشیخ الصّدوق

۸. فهرست ابن عُبدون البغداديّ

علاوه بر فهرست‌ها، کتاب‌های رجالی نیز از قرن چهارم و پنجم در دسترس ما است:

۱. رجال کشّيّ: امروزه گزیده‌ای از این کتاب در دسترس ما است.

۲. رجال برقی: در اینکه مؤلّفش چیست، اختلاف وجود دارد؛ به هر حال برای یکی از اعلام خاندان برقی است.

۳. رجال ابن غضائری: ابن غضائری بر فهرست نجاشی و فهرست شیخ طوسی است. وی ذائقۀ خاصّی دارد که محلّ مناقشه قرار گرفته.

۴. فهرست نجاشی معروف به رجال نجاشی

۵. فهرست رجال شیخ طوسی

۶. رجال شیخ طوسی: شاید مفصّل‌ترین رجال در میان متقدّمین شیعه

پس این شش منبع از منابع متقدّمین، در دسترس ما است. این منابع، جوامع رجالی نامیده می‌شوند و دلیلش آن است که از منابع پیش از خویش استفاده کرده‌اند؛ مثلاً در رجال کشی از رجال عیّاشی استفادۀ زیادی شده.

این مقدّمه ذکر شد تا بگوییم که رجال دربارۀ روایان است که در سند روایات قرار گرفته.

در علم رجال، از توثیق و تضعیف بحث می‌شود. البته از زمان علّامۀ حلّی، تضعیف و عدم توثیق، مساوی یکدیگر دانسته شدند؛ یعنی آن شخصی که توثیق ندارد، ضعیف به شمار می‌آید؛ ولی در میان متقدّمین اصحاب، ظاهراً روشی دیگر وجود داشته.

بحث از توثیقات زیاد است؛ ولی در دورۀ متأخّر، بحث مستقل از تضعیفات، آن‌چنان زیاد نیست.

توثیقات بر دو نحو هستند:

۱. توثیقات خاص: یعنی توثیقاتی که در منابع رجالی به دست ما رسیده و دربارۀ افراد خاص است؛ مثلاً «محمد بن مسلم ثقة» یا «محمّد بن سنان ثقة».

۲. توثیقات عام: این توثیقات دربارۀ افراد خاص نیست، بلکه دربارۀ گروه‌ها هستند؛ مثلاً: ۱. خانواده؛ ۲. راویان یک کتاب (راویان کتاب تفسیر قمی)؛ ۳. مشایخ شخصی خاص (مشایخ صفوان و ابن أبی عمیر و صفوان).

این نوع توثیقات را در میان اهل تسنّن هم داریم (مثل توثیق راویان صحیح بخاری).

توثیق را می‌توان به توثیق قولی و عملی نیز تقسیم کرد:

۱. توثیق قولی: مثل اینکه نجاشی گفته فلان راوی ثقه است.

۲. توثیق فعلی: بعد از دورۀ نزاع اخباری و اصولی شکل گرفت و بر اساس عمل اشخاص است؛ مثل اینکه کلینی از سهل بن زیاد روایت‌های بسیاری نقل کرده (بدون آنکه چیزی دربارۀ عمل خویش چیزی بگوید). وحید بهبهانی و دیگران از این عمل، استفاده‌های رجالی کرده‌اند و عملکرد وی را تحلیل کرده‌اند؛ مثل قاعدۀ اکثار، یا شیخوخت اجازه. این توثیق عملی است؛ مانند آنکه به مسجدی بیایم و ببینیم که مردم زیادی به امام جماعت اقتدا کرده‌اند و بدون آنکه چیزی بگویند، از عمل آنان متوجّه می‌شویم که امام جماعت را عادل می‌دانند.

تا دورۀ صفویّه، بحث بیشتر دربارۀ توثیقات خاص و قولی است و تضعیفات خاص و قولی؛ مثلاً سهل بن زیاد ضعیف است؛ به این دلیل که تضعیف شده و تضعیف وی نیز قولی است. با این نگاه، بسیاری از روایاتْ تضعیف شدند. نمونۀ این کار را می‌توان در کتاب منتقی الجمان في الأحادیث الصحاح و الحسان را دید. با این نگاه و روش، همۀ احادیث معتبر، کمتر از ۳ جلد می‌شوند (اگر بخواهیم توضیحات ایشان را نیز حذف کنیم. اگر بخواهیم آن‌ها را حذف نکنیم، می‌شود ۵ جلد). این در حالی است که در شیعه، احادیث فقهی را می‌توان ۳۰ جلد وسائل الشیعة دانست. بعضی از علما، نتوانستند بپذیرند که ۲۷ جلد از این وسائل الشیعه ضعیف و نامعتبر است.

در مقابل این جریان، اخباریان به دنبال طرح اعتبار کتب روایی را بیان کردند؛ بعضی به دنبال طرح اعتبار روایات کتب اربعه و بعضی نیز کتاب‌های چهارگانه به علاوۀ کتاب‌هایی دیگر. در دورۀ اخباریان، این بحث بسیار مطرح است؛ ولی بعد از شکست اخباریان از وحید بهبهانی، این بحث دیگر مطرح نیست. وحید بهبهانی و شاگردان وی، بحثی دیگر بیان کردند که در بسیاری از نتایج عملی، یکسان با اخباریان شدند. وحید بهبهانی به بحث اعتبار کتب روایی نپرداخت؛ ولی به دنبال بحثی رفت که نتیجۀ آن، همان طرح اعتبار کتب روایی بود. او نگفت هر آنچه در کافی است، معتبر است؛ ولی مناقشه در وثاقت سهل بن زیاد را با قواعد توثیقات عام پاسخ داد. بدین ترتیب، سهل بن زیاد ثقه شد. با این نگاه، دیگر فرقی در عمل وجود ندارد میان اینکه گفته شود «همۀ روایات کافی معتبر است» یا گفته شود «سهل بن زیاد بنا بر توثیق عام، ثقه است».

توثیقات عام از نظر کمیّت، نزد علمای گوناگون متفاوت‌اند؛ بعضی ۳۰-۴۰ قاعده را قبول دارند، بعضی کمتر، بعضی بیشتر؛ مثلاً وحید بهبهانی تعداد زیادی را پذیرفته؛ ولی آیت‌اللّٰه خویی تنها ۳-۴ قاعده را پذیرفته.

از مهم‌ترین قواعد توثیقات عام: ۱. اصحاب اجماع؛ ۲. مشایخ سه نفر از روات (صفوان، بزنطی، ابن أبی عمیر)؛ ۳. شیخوخة الإجازة؛ ۴. کثرت روایت؛ ۵. توجّه به مضمون روایت؛ ۶. استثناء یا عدم استثناء از راویان کتاب نوادر اشعری؛ ۷. راویان کامل الزیارات؛ ۸. راویان کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی؛ ۹. مشایخ جعفر بن بشیر؛ ۱۰ مشایخ زعفرانی؛ ۱۱. مشایخ بنوفضّال؛ ۱۲. مشایخ نجاشی

مباحث توثیقات عام، سبب تألیف آثاری برای کلّیّات علم رجال شد؛ در حالی که تا دوران صفویّه، کتابی دربارۀ کلّیّات علم رجال، رواج نداشت. در پیشرفت علوم، طبیعی است که بعد از پیشرفت علوم، کلّیّات و قواعد و اصول آنان نگاشته می‌شود؛ مثلاً‌ اصول فقه بعد از فقه نگاشته شده. در علم رجال نیز چنین است که کلّیّات رجال، بعد از مباحث نگاشته شده.

کتاب‌های کلیات علم رجال، بر دو دسته‌اند:

۱. مقدّمات کتاب‌های رجالی: مانند مباحث رجالی وحید بهبهانی. وی تعلیقه‌ای مفصَّل در رجال استرآبادی دارد، که در مقدّمۀ آن، به مباحث کلیات علم رجال پرداخته. ابوعلی حائری (شاگرد وحید بهبهانی) در مقدّمۀ رجال خویش به کلیات رجال پرداخته. نمونه‌های دیگر: مامقانی در مقدّمۀ تنقیح المقال؛ ابطحی در مقدّمۀ تهذیب المقال؛ مرحوم محقق خویی در مقدّمۀ معجم رجال الحدیث.

بعضی از این مقدّمه‌ها، به صورت مستقل نیز چاپ شده.

۲. کتاب‌های مستقل: قبل از انقلاب، مباحث کلیات اختلاط بسیاری با مباحث علم درایه را داشتند؛ ولی در حال حاضر تفکیک شده‌اند. نمونه‌هایی از این شیوه را ذکر می‌کنیم:

مرحوم استرآبادی در کتاب لب اللباب في علم الرجال؛  آیت‌اللّٰه سبحانی در کلیات علم الرجال؛ آیت‌اللّٰه سند؛ آیت‌اللّٰه شیخ آصف محسنی؛ و … .

بعضی از علمای فقه، تألیف مستقل دربارۀ کلیات علم رجال ندارند؛ ولی در مباحث فقهی خویش به این مباحث پرداخته‌اند و دیگران، آرای رجالی آنان را تألیف کرده‌اند؛ مثل امام خمینی؛ آیت‌اللّٰه سیدمحمدرضا سیستانی؛ رجال مستمسک؛ و … .

علاوه بر کتاب‌هایی که در دورۀ متأخّر دربارۀ کلیات علم رجال نگاشته شده، کتاب‌هایی دربارۀ مفردات علم رجال نیز نگاشته شده. در دورۀ علّامۀ حلّی، ما با تألیفات مختصر رجالی مواجه هستیم؛ ولی از دورۀ صفویه، نگاشته‌های رجالی مفصَّل تهیه می‌شوند؛ نمونه: منهج المقال از استرآبادی، که جمع‌آوری مصادر رجالی است و مجمع الرجال از قهپائی.

مذاق‌ها در کتاب‌های جوامع، مختلف است. یک روش این است که تنها به راویانی که در منابع گذشته درج شده‌اند، توجّه کنیم. یک روش دیگر این است که علاوه بر توجّه به راویانی که اسم آنان در منابع رجالی مدخل شده، خود به اسانید روایات توجّه کنیم و اسم راویان را استخراج کنیم. روش دوم در زمانۀ معاصر به طور جدّی پیگیری شده و یکی از کسانی که نمونۀ بارز این نگاه است، آیت‌اللّٰه خویی به شمار می‌رود. وی علاوه بر نقل متن مصادر شش گانۀ گذشته، هر آنچه در اسانید کتب اربعه ذکر شده و در منابع رجالی نیامده را نیز استخراج کرده.

در دوره‌های قبلی، بحث‌های تحلیلی نیز رشد داشته؛ مثلاً علّامۀ حلّی در کتاب خلاصة الأقوال تنها به ذکر متن مصادر گذشته پرداخته؛ ولی در مباحث جدید، نگاه تحلیلی رشد می‌کند؛ مثلاً دربارۀ تعارض جرح و تعدیل (در مانندِ سهل بن زیاد که تضعیف قولی و توثیق عملی دارد) بحث می‌شود. در بعضی از این بحث‌های تحلیلی، تفصیلِ زیادی به چشم می‌خورد؛ مثلاً در قاموس الرجال (علّامۀ شوشتری) از منابع تاریخی و ادبی نیز استفاده می‌شود و حتّی به مباحث تصحیف و تحریف نیز پرداخته می‌شود. این کار، سابقه نداشته. در این مباحث تحلیلی، به صرفِ ترجیح یک تضعیف بسنده نمی‌شود، بلکه به قرائن و شواهد نگاه می‌شود؛ تا آنجا که گاهی نظر شیخ طوسی بر نجاشی (بزرگ رجالیان) ترجیح داده می‌شود (مانند بحث آیت‌اللّٰه خویی در مفضّل بن عمر و معلّی بن خنیس). این نگاه تحلیلی، در گذشته نیز ردّ پایی داشته؛ ولی در دورۀ معاصر است که اوج گرفته و در زمان‌های گذشته، تمرکز بر نقل اقوال بود. نمونه‌های تحلیلی: معجم رجال الحدیث؛ قاموس الرجال؛ تنقیح المقال؛ تهذیب المقال.

۹ پاسخ

  1. با سلام و تشکر از دوره مفید برگزار شده
    سوالی دارم
    مثال‌های استاد در این جلسه بیشتر روایات احکامی بوده. در مورد روایات اعتقادی هم شیوه همینطور است؟ مثلا اگر روایتی را فقط شیخ طوسی عنوان کرده باشد و در کتب اصول نیامده باشد از جهت فهرستی باید کنار گذاشت؟ یا بررسی سندی کرد؟ یا به محتوای روایت پرداخت؟

    1. پاسخ استاد :

      سلام و ارادت
      در احادیث اعتقادی که وضع بدتر است، چرا که اگر یک روایت باشد و غیر از شیخ طوسی، بعضی دیگر هم آن را نقل کنند، آن خبر واحد است و در مباحث اعتقادی، خبر واحد حجت نیست، حالا چه برسد به اینکه این روایت را فقط شیخ طوسی ذکر کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *