خلاصه‌نویسی دانش پژوه محترم آقای محمد صالحی بابادی:

جلسه دوازدهم: روش فهرستی – جناب استاد محمدجواد واعظی

با وفات پیامبر، ختم رسالت و نبوّت اتّفاق افتاد؛ رسول اکرم، کتاب و عترت خویش را باقی گذاشت برای بعد از خویش تا پایان و ابد. عترت در حدیث اهل بیت متجلّی است. برای آنکه به منطقۀ حدیث دست پیدا کنیم، از آنجا که اهل بیت در دسترس نیستند، راهی که پیشِ روی ما قرار ما دارد، استفاده از روایات است. حدیث و روایت پژوهی، یعنی رسیدن به اهل بیت از کانال روایات.

آنچه در اینجا مهم است، این است که چه راهی طی کنیم تا بتوانیم از طریق روایات، به کلماتی برسیم که از اهل بیت صادر شده‌اند؛ زیرا یقین نداریم که همۀ احادیث و روایات از اهل بیت صادر شده باشند. از سوی دیگر، می‌دانیم که بعضی از روایات از دست ما رفته. بنابراین، می‌خواهیم راهی پیدا کنیم که در نهایت برسد به یقین یا اطمینان به کلماتی که از اهل بیت صادر شده‌اند، نه کلمات جعل شده یا کلماتی که صادر شده از اهل بیت هستند ولی نه برای بیان حکم واقعی، بلکه از روی تقیّه. روشی که در این جلسه می‌خواهیم توضیح دهیم، روش فهرستی است.

روش فهرستی، روشی است که نویسندگان و محدّثین پیشین استفاده کرده‌اند؛ یعنی کلینی و صدوق و شیخ طوسی و … ؛ ولی هر چه از اهل بیت دورتر شده‌ایم، علماء بیشتر به روش رجالی رو آورده‌اند. پس متقدّمین روش فهرستی داشتند و متأخّرین روش رجالی.

در این جلسه، در ابتدا به توضیح چهارچوب روش فهرستی می‌پردازیم؛ سپس، مثال‌هایی ذکر خواهد شد.

این روش، روشی است که آیت‌اللّٰه سیّداحمد مددی تعلیم داده‌اند.

مسیر فهرست به چه معنا است؟ یعنی روایات را از جهت کتب ارزیابی کنم، نه از جهت رجال. از جهت رجال، یعنی روش رایج که می‌گوید فلان راوی ثقه است یا تضعیف شده یا مثل این. غالبِ علمای دو قرن اخیر، همین روش را رفته‌اند. حتّی شیخ انصاری هم با اینکه مسلک وثوق صدوری است، مسیر فهرست را طی نکرده. روش فهرست، با مسلک وثوق صدوری هم فرق دارد. روش رجالی، هم شامل مسلک وثوق سندی است، هم شامل وثوق صدوری. توضیح دربارۀ نظر شیخ انصاری این است که هم رجالی است، هم قائل به مسلک وثوق صدوری، هم تعبّدی نیست، هم انسدادی نیست؛ بلکه اضطراری است. مسلک وثوق اضطراری، این است که از هر وسیله‌ای، هر چند ضعیف استفاده می‌کنم تا به منطقۀ اطمینان برسم. می‌توان مسلک وثوق را با روش فهرستی نیز بدین شیوه ترکیب کرد: به این شیوه که در ابتدا، به رجال نگاه نمی‌شود، بلکه به منابعی که در دسترس من وجود دارد و اصحابْ نقلِ آن‌ها را اجازه داده‌اند نگاه می‌کنم. کلینی نیز در الکافي همین روش را پی گرفته و از منابعی استفاده می‌کند که میان اصحابْ رائج و محلّ تکیه بوده و از روایت‌های موجود در آن‌ها استفاده کرده تا کتاب خویش را بنویسد؛ هر چند راوی‌ای که در سند هست، تضعیف شده باشد.

چه زمانی این منابع تصحیح و محلّ بررسی واقع شده‌اند؟ آن زمان که کتاب‌ها از کوفه به قم وارد شده؛ یعنی زمانی که ابراهیم بن هاشم از کوفه به قم آمد و حدیث را نشر داد.

با آنکه تا به حال دربارۀ روش فهرستی سخن گفتیم، در اینجا این را نیز اضافه می‌کنیم که صرفِ درجِ روایت در منابع مورد اعتماد، کافی نیست؛ بلکه این تنها یک شاهد است و باید شواهد دیگر را نیز اضافه کرد؛ مثلاً:

۱. پذیرفته شدن روایت در میان فقیهان اصحاب

۲. موافقت روایت با قرآن یا عدم مخالفتش با آن

۳. مخالفت با عامّه

۴. نگاه به رجال و راویان حدیث (به عنوان یک شاهد، نه به عنوان علّتِ تامّه)

۵. روایت شدن از مشایخ ثلاثه (کلینی، صدوق، طوسی)

روایت با تکیه بر این شواهد، می‌تواند از نظر اعتبار در سطح بالایی قرار گیرد و فقیهْ به حجّیّتِ آن اطمینان پیدا کند. در نتیجه، می‌تواند بر اساس آن فتوا دهد.

تطبیق اوّل

أیُّ وضوءٍ أطهر من الغسل؛ یعنی انسان می‌تواند با غسلْ نماز بخواند (مثلاً با غسل جمعه). بعضی از مراجع تقلید فعلی نیز بر اساس این روایت فتوا داده‌اند که می‌توان با غسل جمعه نماز خواند.

کلّ غسل قبله (أو فیه) وضوء إلّا غسل الجنابة. این روایت، متعارض با روایت پیشین است؛ زیرا طبق این روایت، تنها با غسل جنابت است که می‌توان نماز خواند. این روایت، نزد کلینی مرسل است و صدوق نیز بی‌سند ذکر کرده؛ ولی اصحاب آن را تلقّی به قبول کرده‌اند و بر اساس آن فتوا داده‌اند.

طبق روش رجالی، روایت اوّلی راجح است؛ در حالی که طبق روش فهرستی، روایت دوم راجح به‌شمار می‌آید.

تطبیق دوم

روایت ألزموهم بما ألزموا به أنفسهم. در بعضی منابع ذکر شده؛ هر چند کلینی آن را ذکر نکرده. طبق روایت، می‌توان با اهل تسنّن همان‌گونه رفتار کرد و آنان را به همان شیوه الزام کرد که خودشان رفتار می‌کنند و خود را بدان ملزم به شمار می‌آورند. طبق این روایت، اگر مردی از اهل تسنّن، زن خویش را در یک مجلس سه طلاقه کرده باشد، با آنکه به نظر شیعه سه طلاق در یک مجلس باطل است، شیعه می‌تواند با آن زن ازدواج کند؛ چرا که از نظر اهل تسنّن، این طلاقی صحیح بوده. در مقابل، روایت‌هایی وجود دارد که مخالف این روایت هستند و دستور به تقوا و دوری از این زنان داده‌اند؛ مثل آنکه مرد سنّی در هنگام طلاق، شاهد نگرفته (چون از نظر مذهب وی، شاهد طلاق لازم و ضروری نیست) و طلاق وی در نظر شیعه باطل است. طبق روایت «ألزموهم …» باید بتوان با این زن ازدواج کرد؛ ولی روایت‌های متعارض، می‌گویند که با این زن ازدواج انجام نشود. روش فهرستی می‌گوید که در آنجا می‌توان الزام را جاری کرد که موافق با قرآن باشد؛ مثلاً در آنجا که شرطِ طلاق در کتاب خدا ذکر شده (مثل دو شاهد عادل در طلاق یا سه مجلسی بودن طلاق)، نمی‌توان الزام جاری کرد؛ زیرا شرط در قرآن ذکر شده و این شرط در اختیار اهل تسنّن هم بوده، هر چند آنان در مثلِ شرطِ دو شاهد، استفادۀ استحباب کرده‌اند. برعکس، اگر اختلاف در شرط میان ما و اهل تسنّن، در شرط‌هایی باشد که برآمده از روایت و حدیث باشد (نه آیه)، می‌توان الزام جاری کرد. نتیجه:

اگر در یک مجلس، سه طلاق جاری شود، شیعه نمی‌تواند با زنِ طلاق داده شده ازدواج کند.

اگر طلاقِ مردِ سنّی بدونِ دو شاهد باشد، شیعه نمی‌تواند با زنِ طلاق داده شده ازدواج کند.

اگر مردِ سنّی زنِ خویش را در حال حیض طلاق داد، مرد شیعه می‌تواند با زن ازدواج کند.

از اینجا معلوم می‌شود که ما سه روش داریم:

۱. وثوق فهرستی: روشی که در این جلسه توضیح داده شد.

۲. وثوق اضطرای: روش شیخ انصاری، که همۀ مدارک را ذکر می‌کند تا در نهایت به اطمینان برسد و بتواند به درجۀ افتاء برسد.

۳. رجالی تعبّدی: یعنی روش آیت‌اللّٰه خویی، که در آن، به رجال سند نگاه می‌شود. اگر روایت صحیح یا موثَّق باشد، می‌توان بر اساس آن فتوا داد؛ ولی اگر در سندْ ضعفی وجود داشته باشد، دیگر نمی‌توان بر اساس آن عمل کرد، هر چند شهرت عملی نیز پشتیبان روایت باشد

16 پاسخ

    1. با سلام واحترام
      بنده اینطور برداشت کردم که مسلک وثوق مقسم است ومسلک فهرست ومسلک رجال دو قسم این مقسم هستند ودر برابر این مقسم مسلک رجال تعبدی قرار گرفته
      فرق مسلک رجال ومسلک فهرس در پر رنگ وکم رنگ بودن بررسی روات است
      شاید بشود اینطوری گفت که تعبدی رجالی فقط به دنبال خبر ثقه است اگرچه همراه اطمینان نباشد وثوقی رجالی به دنبال اطمینان است ورجال برایش همه کاره نیست ولی سهم زیادی در رسیدن به اطمینان دارد ودر نهایت مسلک وثوقی فهرستی به دنبال اطمینان است ولی این اطمینان عمدتا از اعتماد به منابع اولیه حاصل می شود ورجال حدیث بسیار کمرنگ است

      1. سلام، مسلک فهرست مقدمه مسلک وثوق است، مسلک رجال فقط به راویان حدیث نگاه می‌کند که اگر ثقه بود، کفایت در عمل می‌کند
        اما مسلک فهرست، وقتی روایت در منابع دسته اول شیعه آمده بود، تازه وقت آن می‌رسد که جمع شواهد دیگر کنیم تا به نقطه وثوق برسیم، مانند عمل فقها و موافقت با قرآن و سنت قطعی و…

        خلاصه مسلک فهرست یک شاهد قوی است در کنار دیگر شواهد تا انسان را به نقطه اطمینان و وثوق برساند.
        محمد جواد واعظی

    2. سلام، مسلک فهرست قسیم مسلک وثوق نیست، بلکه مقدمه مسلک وثوق است، یعنی ابتدا روایت را از جهت منابع اصلی ارزیابی میکنیم اگر در منابع دسته اول آمده بود، آنوقت نوبت به جمع شواهد می‌رسد، اگر شواهد ایجابی مانند عمل فقها یا علما، موافقت با روح قرآن و تایید شده سنت قطعی و دیگر شواهد را آن روایت داشت و ما را به نقطه اطمینان رساند، مسلک وثوق اجازه عمل به روایت را می‌دهد.
      محمد جواد واعظی

  1. با سلام واحترام
    بنده اینطور برداشت کردم که مسلک وثوق مقسم است ومسلک فهرست ومسلک رجال دو قسم این مقسم هستند ودر برابر این مقسم مسلک رجال تعبدی قرار گرفته
    فرق مسلک رجال ومسلک فهرس در پر رنگ وکم رنگ بودن بررسی روات است
    شاید بشود اینطوری گفت که تعبدی رجالی فقط به دنبال خبر ثقه است اگرچه همراه اطمینان نباشد وثوقی رجالی به دنبال اطمینان است ورجال برایش همه کاره نیست ولی سهم زیادی در رسیدن به اطمینان دارد ودر نهایت مسلک وثوقی فهرستی به دنبال اطمینان است ولی این اطمینان عمدتا از اعتماد به منابع اولیه حاصل می شود ورجال حدیث بسیار کمرنگ است

  2. سلام و خدا قوت،خدمت دوستان ودانش پژوهان دوره،،

    خیلی خوب بود،خداوند برتوفیقات استاد واعظی بافزاید،
    مسلک فرصتی و منابع معتبر خیلی بهتر ازمسلک دهید یا وثوق اضطرای و اختیاری است،

    ممنون از موسسه حکمت و اساتید ارجمند

    1. سلام علیکم با تشکر خداوند به توفیقات استاد محترم بیفزاید، ولی جسارتا خیلی ضعیف تقریر کردند و اینگونه طرح بحث باعث میشه طلبه‌ها خودشون رو راحت کنن و همه خوشحال و خندان برن سراغ مسلک فهرستی؛ و هم خودشون رو از رجال و هم از اصول بی‌نیاز بدانند.

  3. به نظر بنده بیانات جناب آقای واعظی قدری ابهام دارد و من برای روشن شدن نسبت ها و روابط بین ۳ مسلک یا رویکرد فهرستی، رجالی و وثوقی، تقسیم بندی زیر را انجام دادم و از استاد خواهش می کنم هرجای این تقسیم بندی و نتیجه گیری حاصل از آن ایراد داشت، ایضاح و اصلاح نمایند.

    به نظر بنده این طور می رسد که در مواجهه با مسلک ها و رویکردهای مختلف به احادیث جهت رسیدن به اطمینان از حیث صدور حدیث از امام، ۴ حالت برای هر مسلک متصور است:
    ۱- آن مسلک شرط لازم است.
    ۲- شرط کافی است.
    ۳- آن مسلک و رویکرد، شرطیت ندارد اما به عنوان یک شاهد در کنار سایر شواهد قابل بررسی و تاثیر گذاری در رسیدن به نتیجه است.
    ۴- آن مسلک نه شرطیت دارد و نه به عنوان شاهد قابل اعتنا است و لذا کلا کنار گذاشته می شود.

    اما درباره رجالی یا فهرستی بودن یک فرد، با توجه به بیانات استاد دو برداشت و احتمال به ذهن بنده می رسد:
    ۱- رجالی یا فهرستی کسی است که برای او رجال یا فهرست، برای پذیرش صحت انتساب حدیث به امام، شرطیت دارد منتها این شرط می تواند شرط لازم باشد یا شرط کافی.
    یعنی مثلاً جناب آقای واعظی، فهرستی هستند چون وجود حدیث در کتب قدما برای ایشان شرطیت دارد و اگر حدیثی در منابع اصلی حدیثی وجود نداشته باشد، بدون توجه به قراین دیگر آن را کنار می گذارند اما این شرط برای ایشان، شرط لازم است و نه کافی پس برای رسیدن به اطمینان از وثاقت صدوری حدیث، لازم است شواهد دیگری هم در کنار فهرستی بودن این حدیث قرار داده شده و در نهایت نتیجه گیری شود.
    بنابراین، ایشان در وحله ی اول فهرستی هستند و در ادامه وثوقی.
    اما شیخ انصاری رجالی است یعنی رجال حدیث برای ایشان شرطیت دارد. اما از آنجا که ایشان بعضا به احادیث ضعیف هم استناد می کنند می فهمیم که رجال برای ایشان شرط لازم نیست بلکه شرط کافی است یعنی اگر حدیثی به لحاظ رجالی، صحیح السند باشد دیگر نیاز به مراجعه به سایر شواهد نیست و وثاقت سندی برای پذیرش آن حدیث کفایت می کند اما اگر سند آن، غیر موثق باشد، چون شیخ انصاری وثوقی هم هستند و رجالی صرف نیستند بنابراین آن حدیث را بلافاصله کنار نمی گذارند و وجود شواهد و قراین مثبت دیگر می توانند آن حدیث را به وثاقت صدوری برسانند.
    بنابراین شیخ انصاری در وحله اول رجالی است و در صورت عدم کفایت رجال، وثوقی می باشد.
    این یک روش و برداشت از بیانات استاد برای جمع بین رجالی و در عین حال وثوقی بودن شیخ اعظم است.

    برداشت دوم این است که وقتی می گوییم کسی وثوقی است یعنی همه مسلک ها و رویکردها، شاهد محسوب می شوند و هیچ شرطیتی برای هیچ مسلکی از قبیل فهرست یا رجال قایل نیستیم اما شواهد برای ما وزن یکسان ندارند و ممکن است یک شاهد خیلی قوی تر و مهم تر از یک شاهد دیگر باشد. مثلاً ممکن است برای یک فرد وثوقی، وثاقت سندی خیلی اهمیت بالایی داشته باشد به گونه ای که در ۹۰ درصد مواردی که حدیثی وثاقت سندی دارد، آن حدیث تلقی به قبول می شود و فقط در موارد خاص و اندکی است که قراین و شواهد دیگر موجب عدم حجیت چنین حدیثی در نزد آن فرد می شوند. در این حالت می توان به او گفت: وثوقی رجالی؛ یعنی علی رغم این که رجال برای او نه شرط لازم محسوب می شود و نه شرط کافی اما چون وزن و اهمیت بالایی در پذیرش حدیث برای او دارد لذا می توان گفت به یک معنا رجالی هم هست. لذا با این تقریر می توان گفت شیخ اعظم در وحله اول یک وثوقی است ولی با توجه به اهمیت بررسی سلسله سند حدیث برای ایشان و وزن زیاد آن در پذیرش وثاقت صدوری حدیث، رجالی هم محسوب می شود.

    در پایان از استاد واعظی تقاضا می کنم در این باره توضیح داده و مشخص کنند کدام برداشت از نظر ایشان صحیح است.
    با تشکر

  4. سلام علیکم. تشکر و خدا قوت… با توجه به اینکه برخی دوستان در محتوای این جلسه ابهام داشتند، برداشت خودم را عرض می‌کنم. محصّل کلام استاد واعظی این است که ملاک اصلی برای عمل به روایات، وثوق به آن روایات است و یکی از اسباب وثوق یافتن، روش فهرستی است (بودن روایت در منابع معتبر). پس صرف اینکه سند روایتی تماماً صحیح باشد، نمی‌تواند به تنهایی ملاک عمل باشد (رجال تعبدی قابل قبول نیست)؛ اگر این صحت سند، موجب وثوق شود که نعم المراد، اما اگر به دلایلی مانند نبودن در منابع معتبر موجب وثوق نشود، این سند صحیح به دنبال خود عمل را نمی‌آورد.
    همچنین استاد واعظی می‌خواهند اثبات کنند بسیاری از عالمان بزرگ شیعه دارای مسلک وثوقی بوده‌اند؛ شیخ طوسی هرچند در کتاب تهذیب خود روایاتی با سندِ کاملاً صحیح آورده باشد، اما این بدان معنا نیست که خود ایشان ضرورتاً به آن روایت عمل کرده، چه بسا به علت عدم وثوق به روایت صحیح السند، آن را در مقام فتوا کنار گذاشته‌ است.

    1. سلام آقای ایمانی

      پاسخ استاد:

      سلام علیکم
      حجیت خبر واحد از باب تعبد است. – چون دستور رسیده «عادل را تصدیق کنید»، ما باید تصدیق کنیم – یا اینکه از باب وثوق است. وثوق بهتر از تعبد است. چون راوی که معصوم نیست، احتمال خطا هست. بخاطر همین عدالت فقط جلوی دروغ‌گویی را می گیرد، نه جلوی خطا را. ممکن است راوی به اشتباه تقل کند. لذا ما برای اینکه به حاق واقع برسیم، باید از راه وثوق بریم. یعنی شواهد را جمع کنیم تا به متن واقع برسیم. برای رسیدن به وثوق، مراحلی هست: یا شما فقط به شواهدی که عقلا تمسک می کنند، تمسک می کنید یا شواهدی که عقلا و عقل به آن اهتمام دارند. به هر شاهدی که اعتنا نمی کنید. مثلا اگر روایت در منابع دست اول بود، اگر علمای نخست مثلا قرن دوم یا سوم به آن اعتنا کردند، اگر در زمان انتقال حدیث به فتوا در قرن چهارم، امثال شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ صدوق به آن مضمون عمل کردند، یعنی این شواهد دیگر شواهدی هست که عقلا به آن اهتمام داشتند. خیلی سخت نیست. با چهار یا پنج شاهد می‌توانیم خودمان را به متن واقع برسانیم که بگوییم از معصوم، این روایت صادر شده و مثلا این مقدار اضافه، حجت نیست. اما یک وقت اضطرار است. آن وقت دیگر ما فقط به شواهد عقلایی اعتنا نمی‌کنیم. به هر شاهدی که احتمال بدهیم حتی ۱٪ ارزش داشته باشد، اهتمام می ورزیم. لذا مثلا شیخ انصاری فقط به ۴ شاهد بسنده نمی‌کند. باید آنقدر شاهد زیاد باشد که من به وثوق برسم. یعنی رسیدن به وثوق از دریچه اضطرار صورت می‌گیرد، نه از دریچه شواهد عقلا. یعنی هر شاهدی که به درد بخورد را می‌آورد و لو شاهد در قرن ۷ متولد شده باشد. این وثوق، لازمه‌ای دارد. چون یک نوع باب انسداد علم است، من باید هر آنچه به درد می‌خورد را بیاورم تا به به وثوق برسم. شواهد عقلا به وثوقی نمی‌رسد که بتوان به آن تکیه کرد. با جمع کردن همه شواهد مثلا ۲۰ تا شاهد، این وثوقی است که من می‌توانم به هر شاهدی تمسک کنم. این وثوق ارزش دارد. مثل امثال شیخ انصاری. لذا مثلا ما به رجال خیلی بها نمی‌دهیم ولی شاید شیخ انصاری بگوید: رجال، ۱٪ از وثوق را تامین می‌کند. باید آن هم باشد. باید ۱۰ تا دیگر هم باشد تا اطمینان پیدا شود.
      موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *