نگاهی به کتاب «جنگ و صلح»

در هیاهوی تجاوز دشمن به مام وطن، اولویت‌ها تغییر می‌کند و مجالی برای پرداختن به آثار مکتوب باقی نمی‌ماند اما وقتی که صفحات تاریخ را ورق می‌زنم همواره خود و هم‌میهنانم را در میانۀ نبرد می‌یابم؛ نبرد با جبر جغرافیایی و عقب‌افتادگی‌های تاریخی، مبارزه با استعمار و استبداد و بالاخره جنگ برای شرافت و حقیقت. همین بهانه کافی بود تا از میان دیگر کتاب‌هایی که از خوشۀ معرفتشان میوۀ خرد چیده‌ام این بار اثری از نویسندۀ شهیر روس را برگزینم و یادداشت آن را -که سالها پیش نوشته شده بود- بازنشر کنم.

وقتى با عظمت يك كتاب مواجه مى‌شويم به ناچار با احترام بیشتری از آن سخن می گويیم، حکایت‌های آن را دقیق‌تر نقل می‌کنیم و در نهايت بدون ‌آن‌كه خود بخواهيم مبلّغ آن می‌شویم. «جنگ و صلح» همان‌طور كه از نامش بر می‌آید حكايت روسيۀ دوران الكساندر و نبرد روسيه با ناپلئون است. موضوعی كه تعجب مخاطب را به دنبال دارد، تسلط كامل نويسنده در ترسيم هر دو فضای جنگ و صلح با استفاده از قلم سحرآمیز و نبوغ مثال‌زدنی‌اش است. تولستوى چنان شما را در جزئيات حوادث و واکاوی شخصيت‌ها غرق مى كند كه به سختی می‌توان راهی این سفر ادبی نشد و دل به این رمان تاریخی نبست.

صداى غرش توپ‌ها، چكاچك شمشيرها، فريادها، دود باروت، حس انتقام و افتخار‌طلبى نيروها از جمله تصاویری است كه تا‌ مدت‌ها رهایتان نمی‌کند. شخصیت‌های کتاب بسیار زیادند اما اين مساله به هيچ وجه موجب سردرگمى نمى‌شود زیرا به تدریج داستان را با شخصيت‌های محدود و اصلى پى می‌گيريد و از خود می‌پرسید «مگر مى‌شود حماسه نوشت و از صدها شخصيت سخن نگفت؟!» بنا ندارم تا از داستان چيزى بگویم اما مجذوب آن لحظه‌هایی شدم كه حاوی امضاى کم‌رنگ نويسنده در داستان است. یکی از این لحظه‌های طلایی این است:

 هنگامی که جنگ مغلوبه می‌شود، پرنس آندره گرم نبردی شجاعانه است و به پشتوانۀ بی‌باکی جوانى‌اش دل به دشمن مى‌زند. نيروهای پشت سرش جانى دوباره مى‌يابند و به سرعت از او پيشى می‌گيرند. سرعت بروز حوادث، صداها، جوشش خون در رگها و غلیان احساسات پيش‌زمينۀ اين لحظه است… ناگهان ضربه‌اى به پرنس وارد مى‌آيد و او زمين می‌خورد. او زنده است، به آسمان نگاه می‌کند. همه‌چيز آرام مى‌شود. دیگر صدایی به گوش نمی‌رسد. پرنس مبهوت زيبايى آسمان مى‌شود. در ادامه در کتاب چنین می‌خوانیم:

«… در دل گفت:چه آرامشى،چه صلحى و چه شكوهى! هيچ شباهتى به وقتى كه مى‌دويدم ندارد. به هيچ روى به شتابيدن و نعره كشيدن و زد و خورد ما نمى‌ماند، هيچ شباهتى به رفتار آن توپچى و آن سرباز كه با چهره‌هايى وحشتزده و خشمگين سنبۀ توپ را از دست هم مى‌كشيدند ندارد. من چطور پيش از اين هرگز اين آسمان بلند را نمى‌ديدم؟ چه سعادتى كه عاقبت آن را شناختم. آرى از اين آسمان بى‌پايان كه بگذرى، همه چيز جز فريب و كبر توخالى نيست. از آن كه بگذرى ديگر هيچ چيز ارجمندى وجود ندارد. هيچ چيز!»

جلد دوم را بايد بخش صلح داستان بلند تالستوى ناميد، هرچند چيزى از جنگ كم ندارد. مراودات اجتماعى، عشق‌‌هاى نافرجام، دلبستگى‌هاى خانه‌‌‌‌خراب‌كن و صبرى به درازاى يك تاريخ که با شكستى به تلخى زوزۀ باد ميان شاخه‌هاى تُنُک در فصل خزان همراه می‌شود. هنگام مطالعۀ اين جلد صداى غمناك ويولن، سوختن هيزم‌ها درون شومينه و مقاومت پنجره‌ها در برابر هجوم سرمای خزان در ذهن طنین‌انداز می‌شود.

اگر بخواهم براى كسانى كه جنگ و صلح را نخوانده‌اند آن را توصیف کنم چنین مى‌نويسم: مواجهه با يك چیز بزرگی مانند كوه انسان را به فكر، سكوت و تحسين وا مى‌دارد. جنگ و صلح كوهستانى است پر نشيب و فراز. گاهى در آن به قعر رذالت‌های بشرى خيره مى‌شوى و جاه‌طلبى‌های حاكمان و ثروت‌پرستان را مى‌نگرى و گاه بر فراز قله‌هاى رفیع آن خصال والاى آدمى همچون غيرت، شجاعت، مروت و ايستادگى و تلالو خورشيد را به نظاره مى‌نشينى. دلبستگى نويسنده به ميهن و تغيير زاويۀ تحليل‌ها در جاى‌جاى داستان بر تسلط او بر روايت تاريخى او بر حملۀ ناپلئون به مسكو مى‌چربد اما باعث نمى‌شود تا خواننده بر او خُرده بگيرد.


تصرف مسكو توسط ناپلئون، سپس گير كردن ارتش او در باتلاق روسيه و فرار به سوى فرانسه مقطعى جالب براى نويسندگان روس و فرانسوى است. خوانش‌های تاريخى متفاوتی براى توجيه كارهاى ارتشيان، فرمانده‌ها و پادشاهان بیان شده است اما تولستوى با برداشتى خاص و ممتاز می‌کوشد تا دلایل و انگيزه‌هاى موثر در صحنه نبرد را بیابد. هرچند در مواردى دفاع نویسنده از عزت ملى، سلحشورى و متانت روس‌ها بر نقل داستانى و تاريخى روايت پيشى مى‌گيرد اما باید اذعان کرد كه او با رد ديدگاه بسياری از تاريخ‌دانان در قامت پديده‌شناسى ماهر سعى در به تصوير كشيدن و حفظ بخشی از ميراث تاريخى سرزمين‌اش را دارد. وجود دست سرنوشت، تقدير و نيرويى ماوراى قدرت انسيان در لابه‌لاى صفحات كتاب موج مى‌زند و پى‌در‌پى به انسان تجربه‌گر نهيب می‌زند كه ذهن تجريدى تو قادر به تحليل و درک تمام زوايای يك پدیده نيست. 

ارزش‌های اجتماعى، سياسى، فرهنگى، روانشناسی و تاريخى این كتاب عنصر پيشران روايت‌هاى آن در منظر مخاطبان خاصش است. مطالعۀ رمان‌هاى قطور دل نترسی مى‌خواهد كه به دريا بزند و با طوفان‌ها و امواج سهمگين حوادث دست و پنجه نرم كند اما مسافر این دیار باید مراقب باشد تا راه گم نشود و پس از طى طریق به ساحل آرام و امن برسد و تنها در آن زمان است كه شهد شيرين آرامش پس از سفرى طولانى را در درون خود مى يابد. 

نویسندۀ محترم: جناب آقای سید علی مرعشی

بازنویسی در میانۀ تجاوز به میهن

راه ارتباطی با نویسنده: a.marashi110@gmail.com

پیشنهاد آکادمی حکمت به شما

رایگان

دین و چالش‌های روز

ریال1,680,000

رضایت از زندگی

« » صفحه 1 / 14

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد