وقتی تاریخ مختصر جهان را میخوانی، احساس میکنی چه حوادث احمقانهای به وقوع پیوسته است و انسانها مفت و مجانی همدیگر را به خاک و خون کشیدهاند و قدرتمندان، همیشه اسیر تصمیمهای اشتباه خود شدهاند اما وقتی در بطن حوادث دقیق میشوی، درمییابی که در پس تمام اتفاقات، اسبابی در جریان است.
جاهطلبی کشورهای پیشرفته و به طور خاص طبقۀ حاکمۀ آنها، بدون درنظر گرفتن پارلمان و خواست مردم، جنگهای بزرگی را به راه انداختهاند. جوانان در جبههها و طبقۀ ضعیف در داخل مرزها و صنایع نظامی نیروی پیشبرندۀ جنگ را تشکیل میدهند.
ثروتمندان و کشورهای قوی با دادن وام و فروش تسلیحات، پولِ خونآلود به دست میآورند و کشورهای بیطرف یا بیمنفعت نیز در هر صورت نمیتوانند استقلال خود را حفظ کنند و در قوۀ هاضمۀ سیریناپذیر قدرتهای اقتصادی و نظامی هضم میشوند.
آنچه خواندید، خلاصۀ ۲۰۰ سال جنگهای اخیر جهان در دو بند بود!
از این اتفاقات که بگذریم رویدادهای حیرتانگیزی چون قیام ملتها، رشد اقتصادی آنها و فداکاری نسلها برای بهبود وضعیت کشورشان و البته رهبری شخصیتهای قابل از جذابترین صفحات معمولاً سیاه تاریخ است.
به صفشدن طبقههای مختلف مردم در چین، ژاپن، آلمان و شوروی که بارها طعم تلخ ناکامی و تحقیر را از دولتهای متجاوز چشیدهاند و اینکه چگونه جریان طبیعی نظام مبتنی بر قوی و ضعیف را به نفع خود هدایت کردند، به راستی الهامبخش و آموزنده است.
نهرو در جایجای کتاب با امیدواری جریان حرکت ملتها و کشورها را دنبال میکند و هرجا جنبشهای اجتماعی به نوعی به سوسیالیسم منتهی شود با خوشبینی آن را به نفع تودههای مردم و طبقات ضعیف و متوسط تلقی میکند؛ البته اگر در بیشتر موارد افراد صاحب نفوذ و ثروتمندان، جریانِ مبارزه علیه کاپیتالیسم را از شور نیاندازند و مقاومت مردم بهتبع سستیِ رهبران جنبشها منحرف نشود. پر واضح است که اصلاحات لنین و برنامۀ پنج سالۀ شوروی برای صنعتی شدن، نهرو را به وجد در آورده است اما خود او هم بر این مسأله واقف است که جریان کمونیسم و سیاستهای اقتصادی آن در دیگر دولتهای تابعۀ شوروی بیش از حد به تصمیمات فدراسیون روسیه گره خورده است و در واقع انقلاب به بیرون صادر نشده است. خط قرمز نهرو که با پوست و گوشتش آن را لمس کرده استعمار، نفرت و ضدیت با آن است. حالا میخواهد استعمار انگلستان باشد یا نفوذ فرانسه در آفریقا و یا ظهور فاشیسم در ایتالیا، اتریش و آلمان. نهرو تغییر موازنۀ قدرت از بریتانیا به سوی پولدارترین کشور جهان یعنی ایالات متحده در آن زمان را -حدود ۹۰ سال پیش- به خوبی دنبال کرده و زمینههای اقتصادی آن از جمله کاهش ارزش پوند و زمینههای سیاسی آن مانند استقلالطلبی دولتهای تحتالحمایۀ انگلستان را تشریح میکند.
شاید متاثرکنندهترین بخش کتاب در منگنه گذاشتن آلمان توسط دولتهای پیروز جنگ جهانی اول و امضای معاهدۀ عجیب ورسای بود که نه برای طرفین پیروز نفع داشت و نه بازندۀ جنگ و نتیجهاش ظهور حزب نازی بود. آمریکا نیز که در این کارزار صرفاً به دولتهای متفق وام میداد و وصول منافع خود را دنبال میکرد، در برخی مقاطع با ژست آزادیخواهی بیشترین سود ممکن را به دست میٰآورد.
کثیفترین بخش کتاب بدون رودربایستی متعلق است به ثروتمندان اروپایی و اربابان صنایع بزرگ ایالات متحده که در طول قرن بیستم بنیانگذار «تجارت جنگ» شدند و با بیشرمی هرچه بیشتر داعیهدار حمایت از انسانها نیز بوده و هستند.
نویسندۀ محترم: جناب آقای سید علی مرعشی
راه ارتباطی با نویسنده: a.marashi110@gmail.com