طرح یک مسألۀ دیگر:
نویسنده در صفحۀ ۱۷۷ میگوید: «آنچه موجب شگفتی میشود این است که اختیار با آنچه مورد اختیار قرار میگیرد، سنخیت دارد ولی اختیار انسان را با آنچه مورد اختیار او قرار میگیرد، نمیتوان پیشبینی کرد. رابطۀ انسان با جهان و آنچه بیرون از حوزۀ هستی او قرار دارد، یک رابطۀ خطی و مستقیم نیست و هر لحظه ممکن است در این رابطه دگرگونی رخ دهد.»
من هم میپذیرم که اختیار در حالتِ خلأ چنین خاصیتی دارد که نسبت به طرفین یا طرفهای پیشروی انسان مانند ماهیت به نسبت وجود و عدم از موقعیت یکسانی برخوردار است و فرد هر لحظه میتواند به سبب آگاهی و میلش یکی از طرفین را برگزیند و اختیار کند اما موضوع اینجاست که مطالعۀ این کتاب همزمان شد با دیدن مستند معضل اجتماعی «The social delima».
در این مستند نشان داده میشود که چگونه غولهای تجاری دنیای مجازی با بمباران اطلاعاتی، کار بر ضمیر ناخودآگاه افراد و تغییر ذائقۀ جمعی به گونهای افسار هدایت فرد (و حتی جوامع) را به دست میگیرند که میتوان با احتمال بسیار بالایی چنین ادعا کرد که آنها از خود هیچ ارادهای ندارند و همچون عروسک خیمهشب بازی مشغول انجام وظیفه هستند. به نظر نمیرسد که بتوان اصل اختیار فرد و جامعه برای اصل اعتماد و اجازه دادن به این شرکتها را پاسخی برای این سوال در نظر گرفت زیرا حتی اگر آن اجازۀ ابتدایی (یا اجازه در طول استفاده از آن بستر) را داخل در قاعدهای که استاد دینانی مطرح کردند بدانیم، دوباره این پرسش مطرح میشود که فرد در تمام موارد و تصمیمها آنقدر تحت تاثیر تبلیغات، شگردها و بمباران است که دیگر به صورت آگاهانه نمیتوان او را مختار افعالی که انجام میدهد دانست زیرا گویا او در عمل، ارادهای از خود ندارد و فرد و جامعه به نوعی مسخ شدهاند و به خواب رفتهاند. آیا میشود فعل انسان مسخشده یا به خواب رفته را ناشی از اختیار بدانیم؟
نویسنده محترم: جناب آقای سید علی مرعشی
راه ارتباطی با نویسنده: a.marashi110@gmail.com