ویتگنشتاین متاخر از «نظریۀ تصویری معنا» و رویکرد ذاتگرایانهاش نسبت به معنا دست برداشت و «نظریۀ کاربردی معنا» را جایگزین آن کرد. او در این مقطع برای توضیح چگونگی معناداری بهجای استفاده از تصویر گزاره، دربارۀ کاربرد واژگان در سیاقهای مختلف سخن میگوید. استدلال او این است که صرف ویژگی اشارهداشتن «واژه» به مدلولی خاص و «گزاره» به معنایی خاص، چگونگی تکوین معنا را توضیح نمیدهد و برای احراز معنای یک واژه باید به کاربَست آن توسط کاربران در سیاقهای مختلف بنگریم. منظور از اشاره داشتن و اشاری بودن تعریف از نظر ویتگنشتاین همان ساختهشدن تعریف از مولفههایی مانند جنس و فصل است.
طرح پرسش:
باید دید منظور از چگونگی کاربست واژه در سیاقهای مختلف چطور افادۀ معنای متفاوت میکند و آیا این ایده همان قرینۀ کلامی و به عبارت دیگر مراد جدی (در مقابل مراد استعمالی) دانشمندان اسلامی علم اصول نیست که در نظر ویتگنشتاین راهگشا آمده است؟
ویتگنشتاین در فقره ۲۴۴ رسالهاش دربارۀ چگونگی ارجاع واژهها با احساساتی همچون درد توضیحاتی ارائه میدهد. بر اساس یک خوانش گفته شده که ویتگنشتاین معنا را متشکل از دو مولفۀ «نشانه و تفسیر» و در خوانشی دیگر متشکل از یک مولفه «نشانه در کاربرد» میداند. بر این اساس واژۀ «درد» بهجای بیان طبیعی و موقعیتی به کار میرود که شامل- مثلاً- گریه کردن، به خود پیچیدن و غیره است. کودک ناآشنا با این واژه، با تماشای عمل بزرگترها و شنیدن استعمال این واژه متوجه کاربرد آن در این موقعیت خاص میشود و در آینده و موقعیتهای مشابه نیز با واژۀ «درد» به این احساس درونی ارجاع خواهد داد. در واقع ویتگنشتاین به جای «تفسیر» این واژه و بیان اینکه «چرا یا چگونه این واژه بر معنا دلالت میکند؟» و «زبان دقیقا چیست؟»، به ما توصیه میکند که صرفاً عمل عقلا در کاربست واژگان را باید نظاره کرد.
پایانبندی:
این کتاب حاوی چند درسگفتار، مقاله، گفتگو و جستارهایی پیرامون فلسفۀ تحلیلی است. بنای دباغ گزارش دریافتهای خود از رویکرد فلسفۀ تحلیلی در متافیزیک، اخلاق، مرگ، واقعگرایی، کثرتگرایی(پلورالیسم) و دیگر موضوعات است. مطالعۀ این کتاب برای افرادی که پیشینۀ خاصی در زمینه فلسفه یا تاریخ فلسفه و معرفتشناسی نداشتهاند و بخواهند ارجاعات تصوری مباحث را دنبال کنند خیلی توصیه نمیشود. نیمۀ دوم کتاب مقالات و مصاحبههای جناب دباغ است که از میان آنها دو سه مورد ابتدایی جالبتر از باقی مینمایند و تصویر خوبی از وضعیت فلسفۀ تحلیلی و قارهای در ایران و دیگر کشورها ارائه میکند و نیمنگاهی نیز به تاثیر فلسفه و نزاعهای آن در جریانهای روشنفکری دهه ۶۰ و ۷۰ و سیاست دارد
نویسنده محترم: جناب آقای سید علی مرعشی
راه ارتباطی با نویسنده: a.marashi110@gmail.com